جریان شناسی تاریخی تجدد در ایران و تحولات اروپا در دروان رنسانس
جریان شناسی تاریخی تجدد در ایران و تحولات اروپا در دروان رنسانس: بحث تجدد و واژه های مترادف آن نزدیک به دو قرن است که کم و بیش همچون آهنگی دلنشین- گاه موزون و گاه ناموزون- از گوشه و کنار جامعه ایرانی به گوش می رسد و هرچه عرابه زمان به پیش می رود، نغمه ای جدید بر آن افزوده می شود، بی آنکه لازم باشد تا با نغمه های قبلی تناسب داشته و یا نداشته باشد.
سکه تجدد از بدو ورود به ایران سکه ای رایج شد که برق آن گاه چشم ها را کور و گاه خیره می ساخت. همچنین اسباب و لوازم آن نیز خیلی زود به درون خانه ایرانیان که کمتر چیزی می توانست از حریم دیوارهای بلند آن به داخل نفوذ کند- وارد شد و در کنار سایر چیزها قرار گرفت؛ اما مسئله به همین جا ختم نشد، زیرا تجدد فقط شامل اشیاء و ابزار نبود و عده ای نیز- به حق- مسئله را تنها در حد اشیاء و ابزار ندیدند. حال این ندیدن، گاه از سر شیدایی و افراط در شیفتگی و به قولی «ایدئولوژی» دیدن قضیه بود و گاه نیز به خاطر سطحی نبودن و قشری ندیدن و در عمق مسئله نفوذ کردن بود.
حقیقت این است که تجدد در کنار نو بودن، همواره مسئله ساز نیز بوده است و مهمترین مسئله ای که در طی دو قرن اخیر برای ما ایجاد کرده، بر هم زدن «وحدت فرهنگی و فکری» جامعه ایران بوده است، که به این مسئله در قالب بحث «تعامل و یا تعارض سنت و تجدد» (سنت و مدرنیته) اشاره و توجه شده است؛ اما برای دریافت آهنگ تجدد در ایران چگونه باید مسئله را ارزیابی کنیم؟ و کدام یک از علوم و شاخه های علم صلاحیت بیشتری در فهم این مسئله دارند؟
معنای روشنفکری| روشنفکری چیست؟
جریان شناسی در تاریخ معاصر ایران
به نظر می رسد که بررسی خود «مسأله تجدد» و فهم ابعاد و موضوعات آن می تواند به صورت یک تحقیق مناسب، قابل قبول و با ارزش مطرح باشد که قبل از پرداختن به هر جواب و یا حل هر مسئله ای توجه به ابعاد مسئله و طرح درست آن بسیار مهم است. ابعاد این مسئله تا به حدی وسیع است که می توانیم از «جامعه شناسی تجدد»، «تاریخ تجدد»، «فلسفه تجدد» و «اندیشه تجدد» و ... صحبت نماییم.
با این وصف توجه به این صورت مسئله و ابعاد آن در حوزه یک دانش و یا یک علم از علوم انسانی نمی تواند کافی باشد و برای این منظور به کارگیری چندین دانش از رشته های علوم انسانی به ویژه شاخه های دانش اجتماعی- لازم می آید.
برای نیل به این منظور و سریع تر پاسخ دادن در طرح مسأله تجدد، به کارگیری نوعی «دانش بین رشته ای» که در آن از تاریخ، سیاست، جامعه شناسی، فرهنگ و اندیشه استفاده شده باشد نیز می تواند در جای خود موثر باشد؛ برای تحقیق این منظور، نقطه شروع تاریخی و نوعی بستر و زمینه سازی تاریخی، آن هم با نوعی «مطالعه تطبیقی»، می تواند روش مطالعه قابل توجهی باشد، اما این سیر مطالعه و تحقیق و البته تطبیق، نگاه فلسفی، سیاسی و اجتماعی نیز در برداشت قوی تر و موثرتر از تاریخ کمک کار و تیزکننده ابزار تحقیق و صید محقق بحث تجدد خواهد بود.
آنچه توجه به این امور و تمهیدات گفته شده را می تواند در یک سیر فکری، مرتب و منظم کند، با مباحث و موضوعات زیر قابل بررسی و تأمل خواهد بود. البته یادآوری این نکته خالی از دقت نیست که مباحث و عناوین مورد بحث در این تحقیق، گاه با موضوعات مستقل و حتی مجزا در حوزه های علمی مختلف قابل طرح و بحث اند و حتی برخی از قسمت ها شاید در وهله اول مرتبط به هم جلوه نکنند، ولی در یک طرح کلی، آنچه حاصل می آید تامل کردن در طرح مسئله « آهنگ تجدد در ایران» خواهد بود:
اول: با یک نگاه تاریخی و البته «مفهوم شناسانه» می توانیم به این نکته پی ببریم که در طرح تجدد در ایران با یک سلسله از مفاهیم در واژگانی مشابه، مترادف و نزدیک به هم مواجه خواهیم بود که البته این مفاهیم با قدری «تسامح و تساهل علمی» و در اثر استعمال به صورت «مشهورات زمانه» به جای یکدیگر و در کنار هم به کار می روند؛ ولی اگر با دقت فلسفی، ریشه یابی تاریخی، و چون و چراهای منطقی و فکری به آنها توجه کنیم، هر یک در معنا و حوزه خاصی دارای بارو و ریشه و ابعادی ویژه هستند، به طوری که در نگاه اولیه در یک خانواده و حوزه فکری همسان و مشابه به نظر می آیند، ولی در نهایت برای خود دارای مفاهیم، ارزش ها و ظرافت های علمی متفاوت اند. این واژه ها را می توانیم با قدری تسامح و فراخی تحقیق در حوزه های مختلف علمی این گونه شمارش کنیم:
تکنولوژی و تکنوپولی در نظر نیل پستمن
دوران رنسانس: بستر ظهور دموکراسی های مدرن
مدرنیسم، تجدد، توسعه، ترقی، پیشرفت، تکامل، نوگرایی و نوآوری، متجدد و مستفرنگ و ... با توجه به این دسته از مفاهیم و واژه و حوزه فکری و بار ارزشی ای که انعکاس و جلوه می دهند، در دل واژه تجدد در ایران در ابتدا نوعی «حرکت و پویایی» به چشم می خورد؛ حال این حرکت و پویایی با نوعی تحول و تغییر نیز می تواند قرین و باشد، اما چون مسئله به همین مقدار در سطح روابط اجتماعی و ملی متوقف نخواهد شد، یک سلسله از مفاهیم و ارزش ها را نیز به حوزه خود فرا می خواند، مثل سنت، آداب و رسوم و عقاید، عرف و قانون و منزلت ها و شئون اجتماعی و ... .
این فراخوانی دوم گاه در کنار تجدد قرار می گیرد و گاه در تعارض و ستیز با آن. تاریخ تحولات فکری و اجتماعی و سیاسی ایران برآیند اصلی اش درگیری در همین صورت مسئله است. اما نکته دومی که بعد از مفهوم شناسی اولیه و ثانویه تجدد برشمردیم، بحث غرب و ابعاد مختلف آن است؛ با این وصف یک سلسله واژه های خاص که به نحوی مفهوم تجدد را غیر بومی و غیر داخلی جلوه می دهد، قابل رویت است. واژه «پروغروس» که در نوشته های منورالفکران اولیه دوران بعد از جنگ های ایران و روس وجود دارد، موید این نگاه سوم است که البته با بحث متجدد و روشنفکر و منورالفکر قابل جمع و در یک افق قرار می گیرند. در این بین واکنش حوزه های فکری داخلی و ملی در قبال این موضوعات و بحث استعمار غرب، نهضت های بیدارگرایانه، مصلحین و اطلاحات اجتماعی و غرب زدگی و مستفرنگی بحث تجدد را می توان در گروه چهارم قرار دهد و با نگرش و لایه چهار بنگرد.
تمدن اسلامی و تمدن غرب: مدرنیته و رسانه ها
تاریخ معاصر ایران: تحولات ایران در عصر صفوی
تاریخ دوره رنسانس و ظهور غرب مدرن
با این کالبد شناسی مفهوم شناسانه ما به چهار رده و گروه و افق در بحث تجدد برخورد می کنیم که مانند چهار مدخل و دیباچه ما را به تفکر و تامل فرا می خوانند:
- بحث حرکت، تحول و پویایی
- بحث سنت و قانون و آداب و عقاید
- بحث غرب، تجدد، دین و تحصیل کردگان غرب رفته
- سلسله مفاهیم استعمار، غرب زده، مستفرنگ و البته نهضت ها و جنبش ها و قیام های ملی و مذهبی در این خصوص
البته در کنار این چهار سطح و لایه، صحبت «علم و علوم و دانش» نیز قرار می گیرد که همیشه در کنار این واژه ها مطرح بوده و گاه در ذات بحث تجدد خود را نشان می دهد و گاه همچون حربه ای برنده برای نشان دادن حقانیت آن به حق و یا به نا حق به میدان فراخوانده می شود تا با رقبا با احتجاج و مناظره برخیزد و غائله عجالتا خوابانیده شود. در یک جمع بندی کلی و در یک نگاه جامع می توان چند برداشت تاریخی و فکری و اجتماعی در این قسمت ارائه داد:
الف :::: بحث در تجدد و در سلسله مفاهیم ابتدایی و اولیه اش در جامعه ایرانی با نوعی نگاه مثبت و با نوعی استقبال اولیه مواجه شده است و بار مثبت آن بر جنبه منفی آن غلبه داشته است.
ب :::: به نظر می رسد که در نگاه اولیه، این واژه و حرکت تاریخی آن، بر قسمتی از روحیه ایرانی که در آن با ابتکار، نوآوری و خلاقیت عجین بوده است همراه شده و نوعی افق جدید و پویایی و خوش بینی و اعتلا را نوید داده و ایرانی در آن دوای بسیاری از دردها و مصایب خود را جست و جو می کرده و از این جعبه جادویی انتظار معجزات بسیاری را داشته است.
ج :::: بحث تجدد علی رغم اقبال عام اولیه و خوش بینی و ابعاد مثبت ابتدایی اش که همیشه با آن توأم و قرین بوده است و مختص زمان تاریخی خاصی نیز نیست، در مراحل بعدی به دو شق و به دو حوزه کاملا مجزا و منفک از هم تبدیل شده است و این حرکت و شوق ملی و داخلی و طبیعی در اواسط کار با نوعی طبقه و تفکر خاص و روند غیر طبیعی توأم می شود و در قبال این «جهش و تنش» نوعی واکنش و عکس العمل داخلی را هم در بر داشته است و این مهم در به کارگیری های ثانویه و بعد از آن در واژه های فرعی تر ولی هم خانواده تجدد به خوبی هویدا و آشکار است.
لذا در یک جمع بندی می توان گفت که با توجه به بحث مفهوم شناسی و واژه یابی تجدد در ایران ما با نوعی «آهنگ موزون» ملی و بومی و سپس «ناموزون» غیر ملی و غیر بومی توأمان مواجه می شویم؛ در یک سطح، استقبال و هیجان و امید و وحدت و هویت و در سطح دیگر، تنش و اختلاف و تعارض را می توانیم منفک کنیم. حال اگر با این تمهید مفهوم شناسانه سراغ سایر ابعاد تاریخی، فکری، اجتماعی و سیاسی مسئله برویم، می توانیم از این کلید و یا شاه کلید در بازکردن قفل های بسته زیادی در هر یک از این حوزه های علوم سیاسی و اندیشه اجتماعی بهره بگیریم.
سیر مطالعاتی تاریخ معاصر و انقلاب اسلامی 2
وضعیت غرب و اروپا پیش از رنسانس
تاریخ معاصر ایران: تولد دوباره ایران در سایه تشیع
غرب را درست ندیدن و خود را فراموش کردن
البته باید توجه داشته باشیم که حتی وقتی با جنبه ها و ابعاد و نقطه شروع دیگر به سراغ این شاه کلید می آییم، متوجه می شویم که گاه این شاه کلید در تحقیق ما به قفل بسته و مانع بزرگی تبدیل شده است، لذا این یک ملاک را در یک تحلیل جامع و نگاه کلی برای ورود به سایر حوزه ها اجمالا به این صورت می پذیریم.
دوم: از نظر سیر تاریخی می توان ابعاد و انواع تجدد را در تاریخ ایران تحقیق کرد:
الف :::: تجدد و نوگرایی جامعه ایران در پنج قرن گذشته که به روزگار صفویان، جامعه ایران را در تب و تاب و تحول جدیدی سوق داد و اثرات آن تا به امروز در زوایا و ابعاد مختلف هویت ملی ایران پابرجاست. اهمیت و ارزش این نوگرایی را می توان در تطبیق آن با مغرب زمین که از اتفاق با نوعی مقارنت زمانی همراه بوده است، دریافت؛ چرا که آغاز رنسانس اروپا که به تاریخ غربی با فتح قسطنطنیه (سال 1453 میلادی یا 856 هجری قمری) مقارن است؛ با نیم قرن قبل از واقعه مهم نهضت صفوی ایران مصادف می شود.
این دو نوع «رنسانس» ملی و فرهنگی در غرب و ایران دارای پیامدها و تشابهات و اختلافات قابل تحقیقی است که می توان نوگرایی و تجدد طلیعه عصر صفوی ایران را در قیاس با غرب این گونه تحلیل و تفسیر کرد که بین فتح قسطنطنیه (1453م / 856 ق) و سلطنت شاه اسماعیل (سال 907 قمری)، 50 سال فاصله بوده است. فتح قسطنطنیه حادثه ای بود که تاثیر فراوانی بر اروپا داشت و آغاز رنسانس و پایان دوران هزار ساله قرون وسطی در اروپا محسوب می شود.
با سقوط قسطنطنیه، مشروعیت اقتدار مسیحیت کلیسایی از میان رفت و اروپا متوجه «غیر خود» شد، چرا که به ضعف خود پی برد و به دنبال فرهنگ های دیگر رفت و در این مسیر عناصر مهمی از فرهنگ اسلامی را برای خود به عاریت گرفت. این توجه به غیر خود از سوی اروپاییان، باعث شد تا شناخت جدیدی برای آنان حاصل شود که از طریق آن، «آینده ای نو» برای خود به وجود آوردند. احیا و اقتدار تشیع در ایران تقریبا با این بیداری و رنسانس در اروپا مصادف شده اما عواملی که برای این تحول در اروپا شمرده می شود عبارتند از:
1 :::: فتح قسطنطنیه
2 :::: کشف قاره آمریکا
3 :::: اختراع صنعت چاپ
4 :::: اختراعات فلکی (توسط کپلر و کپرنیک)
5 :::: ساخت باروت (چون قبل از ساخت باروت، حکومت فئودالی در اروپا حاکم بود و هر فئودالی در قلعه خود حاکمیت تقریبا مستقلی داشت؛ اما با ساخت باروت و امکان کوبیدن قلعه با توپ، امنیت قلعه ها از بین رفت و از نظر مادی، امکان حفظ نظام فئودالی در مقابل رشد شهرنشینی وجود نداشت)
6 :::: رواج ناسیوالیسم و ملیت گرایی در اروپا به علت فتح قسطنطنیه و تضعیف مشروعیت و حاکمیت کلیسا.
7 :::: انتشار وسیع انجیل و پیدایش لوتر و پروتستانتیسم یا اصلاح دینی؛ از آنجا که با شروع صنعت چاپ و انتشار وسیع انجیل، همه می توانستند از کتاب مقدس استفاده کنند و مسایل آن را بفهمند، این ابزار از دست کلیسا بیرون آمد و با پیدایش لوتر که خواستار اصلاح وضعیت کلیسا و عدم حاکمیت مطلق کلیسا بود، نهضت جدیدی به نام پروتستان به وجود آمد و مسیحیت جدید از مسیحیت دوره قرون وسطی مجزا شد. البته این اندیشه سبب شد تا اروپا در همه زمینه ها یک گام به سوی سکولاریزه شدن نزدیک شود.
8 :::: توفیق اروپاییان، هم در زمینه ادبیات و هنر و هم در زمینه پیشرفت صنایع هوایی و دریایی، که حاصل آن، «قدرت نمایی انسان اروپایی» بود.
سیر مطالعاتی تاریخ معاصر و انقلاب اسلامی
توسعه فکر اروپایی به طور عمودی و افقی، باعث قدرت نمایی انسان اروپایی در سطح جهان شد؛ و در پی آن، روحی تازه و انسانی جدید در مغرب زمین ظهور کرد. با توجه به مقدمه و توضیحات فوق، آنچه به غرب و وضعیت ایران مربوط می شود این است که در شروع عصر صفوی، سه قدرت بزرگ جهانی وجود داشت:
1 ::: ایران: به دنبال تحکیم، رشد و سیطره قدرت و فرهنگ جدید خود بوده است.
2 ::: عثمانی: خلافت اسلامی را برای خود می دانست و ایران را سدیدر برابر خود می دید. ذهنیت عثمانی، ارتقای مذهبی خلافت و کنترل بر همه کشورهای مسلمان بوده است.
3 ::: دولت های اروپایی: در این ایام، به دنبال زمینه هایی جدید در زندگی سیاسی و اجتماعی خود بودند.
رسالت و نبوت در نظر آخوند زاده
سرباز عقل: بصریت تاریخی: اصول شناخت تاریخ تحولات معاصر ایران: موسی نجفی// جریان شناسی تاریخی تجدد در ایران و تحولات اروپا در دروان رنسانسش
اما عواملی که برای این تحول در اروپا شمرده می شود عبارتند از:
1 ::::فتح قسطنطنیه
2 ::::کشف قاره آمریکا
3 ::::اختراع صنعت چاپ
4 ::::اختراعات فلکی (توسط کپلر و کپرنیک)
.......