غرب شناسی استراتژیک| اسطوره شناسی دکترینال: اسطوره در غرب
غرب شناسی استراتژیک| اسطوره شناسی دکترینال: اسطوره در غرب: چرایی اهمیت اسطوره شناسی در غرب -نگاهی به ابعاد دکترینال در اسطوره شناسی غرب :::: امروزه اهمیت عصر اسطوره ها را در ابعاد دکترینال آن ارزشیابی می کنیم ، حتی خود شرق را . بحث از اسطوره ها بحث از دکترین هاست ؛ قبل از وارد شدن به این بحث لزوما باید به جنبه های کلی چیستی اسطوره به اجمال بپردازیم . در جلسه گذشته گفتیم مؤلفه اساسی شناخت ، معرفت علم و آگاهی است ، به این دلیل عصر شمن گرایی و جادوگری ، عصر اصالت ساحران و جادوگران ، عصر اول محسوب میشد که بشر آن روز هیچ آگاهی از پدیده ها نداشت. در واقع شناخت علمی در اینجا موضوعیت ندارد.
در عصر اول ، جادوگر این شناخت علمی را دارد ؛ برای هر پدیده ای رمز و رازی را جعل می کند و مردم از آن تاثیر می گیرند ، حتی برای بیماری ها . در عصر سوم ؛ یعنی در عصر اسطوره ها این شناخت علمی باعث میشود که خدا را پشت هر پدیده طبیعی ، مثل سیل ، زلزله ، رویش گیاهان ، ماه و خورشید و ستاره ها یا پشت هر حالت انسانی ، مثل زیبایی ، نیکی و اعمال بد انسان ببینند؛ یعنی رمز و راز و پیچیده آن پدیده را در حد یک خدا محدود کنند.
تقسیم بندی چهارگانه ویکو از سیر تاریخ فرهنگی تمدن ها
در این عصر ، حد آگاهی و معرفت بشر به قدری پیشرفت کرده که دیگر قائل به صحت گفته جادوگر و ساحر نیست ، بلکه برای هر پدیده طبیعی و انسانی یک خدا می تراشد ؛ آن خدا را عینی و انسانی می بیند و در مقابل هر کجا دچار چالش می شود یک اهریمن و غول را ترسیم می کند. ما باید بحث شناخت و بحث ناشناخته ها را در عصر اسطوره ها جدی بگیریم . اگر از این زاویه وارد مسئله شویم ، خود این دکترین ها پایه شناخت هستند . امروزه وقتی ما در سیاست ، حقوق ، فلسفه و جامعه شناسی از اسب تروا که مبدع آن استراتژیستی مثل اولیس بود صحبت می کنیم ، این یک دکترین است که بسیاری از رفتار امروز را رقم میزندد.
برای مثال پاشنه آشیل،شاید خیلی ها نفس حماسه ایلیاد و ادیسه هومر را ندانند ولی بصورت عمومی در سیاست ، حقوق ، جامعه شناسی ، علوم نظامی و انتظامی به سادگی از کلمه » پاشنه آشیل غرب « نام میبرند ؛ یعنی کلیتی بنام پاشنه آشیل غرب را به کار می برند. پاشنه آشیل غرب در عصر نظامی گری ، این است که مایل نیست تلفات دهد ؛ یعنی نقطه ضعف نظامی غرب این است که از آن تلفات بگیرید ، مثلا نقطه ضعف صهیونیست ها در فلسطین این است که کشته بدهند . اگر این اتفاق بیفتد با تمام قوا به جنگ نوجوانان فلسطینی می آیند .آمریکایی ها سنگین ترین هزینه ها را متحمل می شوند تا در یک نبرد نفرات بیشتری را بکشند و تلفات کمتری بدهند.ولی در اسلام این موضوع بعنوان شهادت مطرح می شود و نوع عملیات ، انتحاری نیست استشهادی است . ازین زاویه دو گزینه کاملا متفاوت روبروی هم قرار می گیرد ؛ یعنی دو دکترین متفاوت ؛ یکی دکترینی که پاشنه آشیل دارد ؛ یعنی نقطه ضعفی دارد که مرگ را بر نمی تابد ، چون اساسا فکر می کنند در این دنیا باید به بهترین چیزها برسند و به زندگی دیگری بعد ازین زندگی اعتقاد ندارند.
ماهیت شناسی انسان غربی
بشر امروز غرب در طی سیصد و پنجاه سال گذشته انسان محور بوده است یعنی نه به قبل از تولد انسان کار دارد ، نه به بعد از مرگ انسان کار دارد و اصل را در خوشگذرانی و دانش اندوزی آنهم فقط در طول تولد تا مرگ میداند.این انسان طبیعتا مایل است بیشتر زندگی کند ؛ لذا دیده میشود که کودکان و زنان را از ایران و کشورهای جهان سومی به غرب قاچاق می کنند و کلیه و قلب و کبد آنها را به انسان های پیر تمدن خودشان پیوند میزنند تا بیشتر عمر کنند . مبنای اینکه اومانیسم،اساس مدرنیته غرب را تشکیل میدهد ، در شناخت این دکترین هاست که آن هم در شناخت اسطوره ها در غرب بستگی دارد. این دکترین ها هرکدام معنا و مفهوم خاص خودش را دارد و عصر میتولوژیستیک ، این چنین استمرار حرکت و فرهنگ غرب را میسازد.
اسطوره شناسی دکترینال
ساخت غرب امروز بسیار متأثر از این دکترین هاست و خیلی از این دکترین ها مبانی معرفتی و علمی غرب را شامل میشوند؛ لذا اسطوره ها ، یعنی این چهار عنصر اساسی همان شخصیت خدایان ، پهلوانان ، قهرمانان ، اهریمنان و غولان را باید جمع بندی کرد.
جلسه گذشته منبعی را معرفی کردم بنام اساطیر یونان از راجر لنسلین گرین ، که خلاصه این قضیه است و منبع خوبی برای افرادی است که وقت کافی برای مطالعه همه منابع مربوط به عصر اسطوره گرایی و میتولوژیستیک ندارند . در مقدمه این کتاب ، به سه تا چهار گزاره عمده ای که مترجم این کتاب آورده و گزاره های مناسبی هست اشاره می کنم و میگذرم که ما از مقوله اسطوره ها ، شناخت عمده و عمومی پیدا کنیم . در واقع معنای جدید عرصه های میتولوژیستیک را معنای چیزی که نمی تواند وجود داشته باشد رقم زده اند . در مورد کارکرد اسطوره ها امروزه بحث اسطوره زنده در غرب ، مطرح هست ، مثل چهره های شاخص ورزشی ، هنری ، بخصوص رشته های ورزشی و سینمایی .
بهترین کارکردی که امروزه غرب برای کشاندن سایر ملت ها به دنبال خود دارد،ساختن چنین پهلوانانی با استفاده از مؤلفه حماسی و رزمی عصر میتولوژیستی خود است که به همان نسبت که از تماشای فیلم های این چنینی لذت می برید از خواندن ایلیاد و ادیسه هومر هم که مشحون از گزاره های حماسی و اسطوره ای و ابعاد تراژیک در بحث روابط بین زن و مرد است لذت میبرید و این حساسیت و لذت هم در آثار ایلیاد و ادیسه 2900 ساله و هم در فیلم های امروزی کاما مشهود است .
به طور جدی و مشخص ، گزاره شخصیت سازی ، الگوسازی و مدل سازی متأثر از عصر میتولوژیستیک است . پس اسطوره زنده آن چیزی است که نمیتواند در واقع وجود داشته باشد ، مثا رستم اسطوره مرده است و وجود نداشته ، حکیم فردوسی آن را بوجود آورده و ساخته است .مرحوم شریعتی می گوید علی حقیقتی است بر گونه اساطیر.ایشان معتقدند که انسان در شرق و غرب عالم می خواسته یک قدرت ماورائی و برتری داشته باشد و نتوانسته ؛ لذا نشسته و اسطوره سازی کرده و اسطوره ها را در خیال خود پرورانده است ، چه فردوسی ما چه هومر یونانی ها . ولی شریعتی معتقد است که علی در گونه اساطیر ، یک حقیقت محسوب میشود ؛ یعنی هر آنچه که میخواسته باشد بوده است.
تاریخ شکل گیری مسیحیت و تحریف آن
مسئله شناخت در تاریخ فرهنگی تمدن ها
ازین زاویه اسطوره را باید بنابر تعریف میرچیا ایلیاده چیزی که نمی تواند واقعا وجود داشته باشد دانست .اسطوره واقعیت فرهنگی به غایت پیچیده ای است که از دیدگاه های مختلف و مکمل یکدیگر ممکن است مورد بررسی و تفسیر قرار گیرد. تعریفی که از سایر تعاریف نقص کمتری دارد این است: «اسطوره نقل کننده سرگذشت قدسی و مینوی و راوی قصه ای است که در اولین زمان شگرف ولایت همه چیز رخ داده است».
در عصر گذشته زمانی بوده شگرف که در آن عصر همه چیز بدیهی و امکان پذیر بوده است که اسطوره نقل کننده و راوی وقایع آن روز است . این جامع ترین تعریفی است که در این مورد آمده است . مینوییک ) ترجمه لاتین معنوی غیر مادی آسمانی ( ؛ یعنی روایت کننده یک امر قدسی و غیر مادی که در عصر شگرفی که همه چیز میتواند بدیهی باشد می تواند اسطوره هم وجود داشته باشد . البته امروزه به سادگی پذیرفته می شود و فقط منحصر به گذشته نیست، مثلا بینندگان فیلم پارک ژوراسیک ، به ندرت ممکن است تصور کنند این یک فیلم است و دایناسورها را بخاطر طبیعی بودنشان می پذیرند.
مرحوم شهید آوینی می گوید سینما یک دروغ بزرگ است ؛ یعنی دروغی که ما آن را می پذیریم . پشت صحنه های فیلم های اکشن و جلوه های ویژه ای که از فیلم ها در سینما حرفه ای تماشا می کردیم ، در حقیقت حقه هایی سینمایی غیر واقعی بودند که برای ما طبیعی جلوه می دادند و اتفاقا این هم کارکرد اسطوره ای دارد؛ یعنی مبتنی بر تعریفی که عرض شد این سرگذشت مینوی دوباره در حال تکرار است و ما هرآنچه که غیر واقعی باشد را از پرده سینما و تلویزیون می بینیم و واقعی قلمداد می کنیم . شک و تردیدی هم در آن نداریم .
سینمای هالیوود و مسئله پایان دنیا
اونتولوژی در فلسفه به معنی هستی شناسی نیست ؛ به معنی هست شناسی و موجود شناسی است . این که شخصیت آرنولد وجود داشته باشد اصلا اهمیت ندارد ، مهم این است که آرنولد موجود و قابل لمس است . این هنرپیشه در دهه پنجاه شمسی یک راننده تاکسی بود و به دلیل اینکه هیکل درشتی داشت به ورزش پرورش اندام روی آورد . سالهای قبل و اوایل انقاب ، کتاب های مربوط به پرورش اندام او ترجمه و منتشر میشد . جوانی خوش هیکل با بازوان ستبر و سینه برآمده بود و آرام آرام به سینما کشیده شد و در سینما تبدیل به یک شخصیت اسطوره ای شد و پا به عرصه وجود نهاد .
اکنون این پهلوانان و قهرمانان اسطوره ای غرب ، برای ما یک واقعیت عینی شده اند . چهره ای مثل مایکل جکسون که وقتی وارد اجتماعی میشود طرفدارانش از فرط علاقه به او می میرند. در سال 1989 مایکل جکسون وقتی وارد ژاپن شد، بخش عمده ای از بیمارستان ها به طرفدارانش اختصاص یافت که بیهوش شده یا خودزنی کرده بودند و در حد افراطی شیفته او شده بودند . در جامعه خودمان هم همین شیفتگی نسبت به این انسان موضوعیت دارد زمانی عمق این مسأله مشخص می شود که می بینیم وقتی که شوروی فروپاشید ، در تمام میادین مرکزی شهرها و کشورهای جمهوری های استقلال یافته شوروی سابق ، هرکجا مجسمه لنین را پایین آوردند مجسمه و تندیس عظیم مایکل جکسون را بالا بردند ؛ یعنی اسطوره سازی امروز متأثر از نگرش های اسطوره شناختی 2700 و تا 3000 سال گذشته است. از این گزاره ها امروز بسیار زیاد استفاده می شود .
کارکردهای اسطوره
مهمترین کارکردهای اسطوره عبارت است از: «کشف و آفتابی کردن سرمشق های نمونه وار همه آیین ها و فعالیت های معنا دار آدمی». سرمشق در اینجا به معنی پارادایم می آید. پارادایم های نمونه وار که دکترین از آنها در می آید. آیین ها و فعالیت های معنادار آدمی، از تغذیه و زناشویی گرفته تا کار و تربیت و هنرو فرزانگی که این جمله از میرچیا الیاده برگرفته شده است. (کتاب چشم اندازهای اسطوره: میرچیا الیاده- ترجمه شده در سال 1362)
دلیل اصرار بنده روی این مطلب این است که ما علمی را که می آموزیم لُب آن مطلب ، دکترین های آن هست . در هر رشته ای آن مطالبی که می خوانیم و برایمان اهمیت دارند ، دکترین های آن است،اساطیر را باید به مثابه پاره ای از تاریخ فکر و مرحله ای از مراحل سیر و سلوک بشر مطالعه کرد . اساطیر موجود در هر قلمرو فرهنگی ، کلید درک مسائل فلسفی آن قلمرو نیز هست . مثا مُثُل افلاطون بعنوان یک دکترین و اومانیسم -یعنی انسان گرایی کنونی غرب- لااقل قسمتی از ریشه خود را بر اساطیر ، بویژه بر اساطیر یونان استوار کرده است.
چهره ها و نام های شیطان در سینما
ماهیت غرب و سیر تاریخ فرهنگی تمدن غرب 2
در کلیت مسئله ، شناخت عصر میتولوژیستیک غرب و حتی شرق به قدری به ما کمک می کند چون ما میراث دار تاریخ گذشته مان هستیم و غربی ها هم میراث دار تاریخ گذشته شان هستند . نمیشود غرب شناسی یا شرق شناسی کرد ولی گزاره های اسطوره ای اعصار میتولوژیستیک هر تمدن را نشناخت . در این مقدمه محدودی که در این جلسات ارائه کردیم ، بطور کلی سرفصل هایی برای آشنایی با عصر اسطوره گرایی برای دوستان بود . اگر این زیرساخت ها را به خوبی بشناسیم ، در غرب شناسی وقتی به غرب امروز میرسیم تلقی ما نزدیکتر و شفاف تر خواهد بود.
همینطور که اگر کسی بخواهد ما را از بیرون و از جامعه اسامی بشناسد حتما باید مانویت زرتشتی گری و پیشینه تاریخی ما را بشناسد ، حتی اگر توسط حماسه سرایی مثل حکیم ابوالقاسم فردوسی حکیم شیعی مسلک و فارسی زبان این موارد نوشته شده باشد. وقتی رستم وارد منطقه توران می شود و در آنجا قصد ازدواج با تهمینه می کند ؛ وقتی که شب بدنبال کاهنی می گردند تا آنها را عقد کند ؛ در واقع اصراری که حکیم توس بر شرعی کردن این ازدواج دارد ریشه در تلقی های شیعی این فرد است ؛ یعنی این گزاره ها بر ساز و کار فرهنگی ما حکومت می کند و همچنین فرهنگ یونانی ها. ازین جهت شناخت عصر میتولوژیستیک بسیار مهم است . ایلیاد و ادیسه هومر هر دو کتاب هایی به زبان ساده و روان است و ترجمه آن به حدود چهل سال قبل برمیگردد ولی همچنان امروزی است.
کتاب عرفان نوشته مهندس جال الدین آشتیانی یک دوره پنج جلدی از شناخت عرفان محض است که منبع بسیار خوبی در این زمینه در کشور ماست ، ربطی به عرفان اسامی ندارد و مقوله ای جداست . همانطور که عقلانیت و فلسفه غرب را باید جدای از اسام تبیین کرد ، عرفان شرق را هم جدا از آنچه عرفان اسامی تلقی می شود باید ارزیابی کنیم . بخش اول جلد اول این کتاب درباره شامانیزم ) همان شمن گرایی ( است ، چون ذات شمن گرایی از سیبری و استپ-های قفقاز آمده که به سمت شرق و غرب رفته و برای شناخت عصر شمن گرایی در شرق و غرب مناسب است و همین طور برای شناخت عصر دوم ؛ یعنی عصر اسطوره ها .
خدا و انسان در هنر اسلامی و هنر غرب
جایگاه انسان در فلسفه اسلامی و فلسفه غرب
سرباز عقل: متن سخنرانی حسن عباسی با موضوع غرب شناسی استراتژیک// غرب شناسی استراتژیک| اسطوره شناسی دکترینال: اسطوره در غرب
- ۹۷/۱۲/۰۳