غرب شناسی| عصر اسطوره گرایی در غرب| غرب شناسی استراتژیک
غرب شناسی| عصر اسطوره گرایی در غرب| غرب شناسی استراتژیک: نبرد تروا معروفترین و شاخص ترین حماسه ای است که در طول دوره میتولوژیستیک غرب سروده شده و بنیان شناخت و آگاهی ما نسبت به عصر میتولوژیستیک غرب را شامل میشود که شاخص ترین و دقیق ترین روایت عصر اسطوره گرایی غربی است. چهار طیف بازیگر و کنش گر اصلی در هر دوره اسطوره گری و اسطوره گرایی در غرب وجود داشته :
طیف اول قهرمانان و پهلوانان که بازیگر وکنش گر و نقش اول این حماسه ها و داستان ها محسوب میشوند ، مثل آخیلوس یا آشیل که در اسطوره شناسی خودمان هم رستم ، سهراب ، تهمینه ، اسفندیار ، سیاوش و سودابه پهوانان و قهرمانان این عصر محسوب میشوند.
تاریخ غرب مدرن| رنسانس و غرب مدرن
طیف دوم خدایان هستند . خدایان در این مسیر ، بطور مشخص هیبت انسان و شمایل انسانی دارند و چیزی ماورای انسان نیستند ولی در غرب شناسی بخصوص در عصر میتولوژیستیک ، خدایان به دو طیف عمده تقسیم میشوند : یکی خدایانی که طبیعت و گذاره های طبیعی را شامل میشوند ؛ یعنی خدای رعد و برق ، خدای ابر و ماه ، خدای رودخانه ها و خدای دریاها ، هرکدام از این گزاره ها خدای ویژه خودش را داشته و به موازات آن خدایانی که ویژگی انسانی داشته اند خدای زیبایی ، خدای خیر ، خدای شر ، خدای اخاق ، خدای نیکی و مواردی ازین قبیل.
در کلیت مسئله، آنچه در عصر میتولوژیستیک غرب می بینیم، بحث تکثر خدایان است. یعنی بعد پلورالیزم و یا کثرت گرایی که امروز در غرب می بینید از اینجا نشأت می گیرد. کثرت در معرفت ، کثرت در دین ،کثرت در موقعیت اجتماعی ، کثرت در علم کثرت و در شناخت انسانها. ما باید گزاره و مؤلفه تکثرگرایی خدایان را جدی بربتابیم. توجه داشته باشید که این مؤلفه ، یک مؤلفه اساسی است و هیچ گاه در طول 2700تا 3000 سال گذشته -که تاریخ عصر میتولوژیستیک و اسطوره گرایی غرب است - وقتی این گزاره در ذهن ما باشد و فرایند آن را در نظر بگیریم به دوران مدرن که میرسیم ، بحث تکثر گرایی و پلورالیسم برای ما موضوعیت جدی پیدا میکند و شفاف تر خواهد بود ، البته این تکثر در الهه ها ، فقط مختص غرب نبوده است ، در شرق هم این را میبینیم.
خدا و انسان در هنر غربی و هنر اسلامی
بررسی ادوار ماهیت غرب و سیر تاریخی فرهنگی تمدن
غرب شناسی| ماهیت غرب و مطالعات غرب شناسی
بطور مشخص در هندوئیسم ، بالغ بر سه هزار خدا و الهه وجود دارد که هر یک از این ها نماد یک مؤلفه و مشخصه هست ؛ در واقع بت پرستی بسیار کهنی استمرار داشته که بیش از پانصد میلیون نفر فقط در کشور هند به پرستش این بت ها و این طیف های اسطوره ای مشغول بودند. در ایران آن زمان ، مخصوصا در دوران زرتشت عمدتا ثنویت و پرستش دو الهه موضوعیت داشته : یکی الهه خیر اهورامزدا و دیگری الهه شر ؛ این یک ویژگی محسوب میشود و باید در یک فرآیند تحقیقی تبیین شود که تکثر الهه ها از ایران به سمت شرق و از ترکیه به سمت غرب ، در حدود 3000 سال پیش و تکثر خدایان چه کارکردی داشته و چرا در حیطه مرکزی بین این دو بال ، ما تکثر خدایان را نمیبینیم.
همانطور که در عصر میتولوژیستیک غرب پیدا و هویداست ، خدایان بیش از هر چیزی نمود داشته است. به هر مؤلفه و گزاره ای که نمیتوانستند جنبه عینی و مادی بدهند ، خدایی برایش می تراشیدند و اساسا ما در طول تاریخ غرب ، هیچگاه با وحدانیت ، توحید و موحد بودن انسان غرب ، هیچ گزاره نزدیکی را نمی توانیم پیدا کنیم. قرون وسطی همراه با عجین شدن فلسفه و کلام مسیحی و یهودی است و در آن مقطع هم تثلیث موضوعیت پیدا میکند. در این دوره هم موحد بودن و یک خدایی کاملا منتفی است.
تثلیثی که در مسیحیت هست ) پدر ، پسر ، روح القدس ( هر چند که سه گزاره آن در مجموع در کلام مسیحی یک موضوع را بر میتابد ، اما بوی وحدانیت از آن به مشام نمیرسد که این هم ریشه در تلقی آنها در عصر باستان دارد. طیف سوم در اسطوره شناسی پس از طیف پهلوانان و خدایان ، طیف اهریمنان است. اهریمنان در برابر خدایان اساطیری قرار میگیرند. اگر در گزاره ای چهره شاخصی به نام خدای آن مؤلفه دارید ، عنصر شری هم هست که در برابر خدای اسطوره ای که منشأ خیر بود ، منشأ شر محسوب میشود و کارکرد آنها عمدتا این بود که مانع عملکرد پهلوانان و قهرمانان شود و همواره سد راه آنها میشدند.عمدتا هیبت اهریمنان آمیزه ای از نیم تنه انسان و نیم تنه یک حیوان و در کمال زشتی ، شقاوت ، بیرحمی ، تزویر و شرارت بوده است که عمدتا خدایان و پهلوانان علیه آنان ائتاف می کردند .این اهریمنان یک دشمن دو وجهی داشتند : یک وجه آن خدایان و وجه دیگر قهرمانان و پهلوانان بودند . ابتدا به ساکن اهریمنان با پهلوانان درگیر میشدند و در هنگام ناتوانی ، خدایان به کمک پهلوانان می آمدند.
ماهیت غرب| مراحل مختلف غرب شناسی
غرب شناسی| بررسی ادوار هشت گانه ماهیت غرب
طیف چهارم در اسطوره شناسی ، طیف غولان محسوب میشود . به اعتقاد یونانیان ، قبل از اینکه انسان در روی زمین آغاز به حیات کند چهره هایی به نام غول وجود داشتند که از انسان ها بلندقامت تر ، زورمندتر ، دارای دست و پاهای متعدد ، بعضی یک چشمی و بعضی دارای یک دندان بودند . خدایان اینها را به بند کشیدند و مهارشان کردند . در واقع غولان ، معارضین خداهای اسطوره ای هستند.همواره منازعه خدایان و پهلوانان با غولان و اهریمنان ، منازعه ابدی بین خیر و شر تلقی شده ؛ یعنی غولان و اهریمنان منشأ شر و پهلوانان و قهرمانان و اهریمنان منشأ خیر نامیده می شدند . یک منازعه بین خیر متکثر و شر کثیر . این کنش و واکنش ها و کشمکش ها بین این دو طیف ، روح فرهنگ عصر میتولوژیستیک را ساخته است.
این نوع فرهنگ را در بُعد حماسی آن میبینیم ؛ یعنی روح حاکم بر این فرهنگ که حاصل جنگ ها و کشمکش هاست ، آن فرهنگ را فرهنگی حماسی کرده است. بنابراین ادبیات عصر اسطوره گرایی و میتولوژیستیک ، ادبیاتی حماسی و رزمی بوده است ، چه در شاهنامه ما و چه در ایلیاد و ادیسه هومر که در بنیان مردم غرب محسوب میشود. در ادبیات حماسی عصر میتولوژیستیک غرب ، اغلب مردها نماد غول بودند و تقریبا برای اکثر اهریمنان از زنها مایه می گذاشتند که جای بررسی و ارزیابی دارد.
همانطور که در عصر شمن گرایی ساحر بودن و جادوگری محل تلاقی قدرت ، ثروت ، مکنت و توجه تلقی میشد ، زمانی که وارد عصر میتولوژیستیک میشویم ، پهلوان بودن نماد جدی قدرت محسوب میشود . در اینجا تفکر و تعقل داشتن با قدرت و زور بازو داشتن جنبه عینی پیدا میکند.جادوگر و ساحر بودن در عصر اول غرب شناسی ظهور و بروز دارد و جادوگر هست که طبیب است ، حاکم را تبیین می کند ، قاضی و آگاه از اسرار غیب است و بر علوم و رمز و راز جماعت وحشی و بدوی احاطه دارد . در اینجا شخصیت شاخص و کاریزماتیک جادوگر جای خود را به یک پهلوان می دهد . در عصر شمن گرایی فضیلت ، رازدانی و احاطه بر اسرار غیب است و در عصر میتولوژیستیک فضیلت ، زورمندی ، توانمندی و اقتدار است که فرد را به اسطوره تبدیل می کند .
تقسیم بندی چهارگانه ویکو از سیر تاریخی فرهنگی تمدن ها
سرباز عقل: غرب شناسی: متن سخنرانی حسن عباسی با موضوع غرب شناسی استراتژیک// غرب شناسی| عصر اسطوره گرایی در غرب