غرب شناسی: غرب و سیر تاریخ فرهنگی تمدن 3 مراحل مختلف غرب شناسی-ماهیت غرب
غرب شناسی
بررسی ادوار ماهیت غرب و سیر تاریخ فرهنگی تمدن 3
مراحل مختلف غرب شناسی-اولین مرحله «ماهیت»
مرحله ی اول مطالعات غرب شناسی «ماهیت» است. برای شناخت ماهیت غرب ادوار گوناگونی وجود دارد. اساسا ماهیت غرب یک ماهیت عقلانی و فلسفی است و و می توان این طور گفت که عقلانیت بشر از غرب نشات گرفته است بگذارید یک اشاره جغرافیایی داشته باشم.
اگر آن چه را که به عنوان خاورمیانه یا مدیلیسم نامیده می شود تنه ی بشر فرض کنیم؛ محدوده از کوه های قفقاز آغاز می شود و حالت یک لوزی دارد در آن جایی که این لوزی بیشتر حجم عرض را پیدا می کند محدوده ای فلسطین تا قلب ایران است و ادامه ی این لوزی به پایین رود نیل منتج می شود و سد آسمان در سودان و جنوب مصر است. در واقع منطقه ای را داریم که به آن «انبیا خیز» می گوییم اگر اینجا را سرزمینی بدانیم که کلام وحی در آن نازل شده است بقیه ی خاک کره ی زمین که حیات تمدنی خاصی داشته به دو بخش عمده شرقی و غربی تقسیم می شود .بخش شرقی بخش روح گرای تاریخ تمدن محسوب میشود، یعنی هر چه از وسط ایران به سمت شرق کره ی زمین بروید اتفاقی که می افتد این است که بشر روح گرا است. انسان زردشتی،انسان بودیسم در هند و تبت و ... در چین و ژاپن و بودیست ها در هند و تبت این ها اساسا روح گرا هستند. آن چه که شما در چین ،کره ،تایوان ، تایلند و ویتنام و ژاپن می بیینید آموزه ای از هنجارهای روح گرای بشر است.
به موازات آن هر چه شما به سمت پیکره ی غرب کره ی زمین حرکت کنید با بعد عقل گرای بشر مواجه می شوید بشر در 3000 سال گذشته در این منطقه کاما تعلق می کرده از اولین انسان هایی که آن جا نوشتن را آغاز کردند همه چیز را بر معادلات عقلی خودشان آورده اند لذا در پیکره ی غرب همه چیز عینی و ملموس قابل لمس و درک و فهم است. اما به سمت شرق که می روید همه چیز پر رمز و راز است اگر می بینید ما در ادیان صحبت از عرفان هم می کنیم این عرفان زمینه اش در شرق است. یعنی ما عرفان را از شرقی ها وام گرفتیم و اگر عقلانیت را در دین می بینید این را از غرب وام گرفتیم. یعنی آن جا که یک کسی مثل ملاصدرا یا شیخ اشراق یا ابن سینا می آیند مکاتب فلسفی مشاء و اشراق و حکمت متعالیه را در مبتنی بر دین تبیین می کنند اساسا زاویه ی این ها دینی نیست زاویه ی شیخ اشراق مبتنی بر عرفان شرقی است و ابن سینا در حکمت مشاء مبتنی بر فلسفه ی غرب و ارسطو است و وقتی این ها در حکمت متعالیه با هم تلفیق می شوند در واقع دیدگاه های غربی ها می آید با آیه و حدیث منزوج می شود .
در نتیجه میراث بشری شامل سه بخش است در خاورمیانه و آن چه که از کلام وحی به زمین نازل شده است آن چه که از شرق و روح گرایی بوده و آن چه که در غرب زمین اتفاق افتاده و تعقل کرده و به صورت عینی تولید کرده است. لذا هر گاه ما صحبت از غرب شناسی می کنیم بخش عقلانی را تبیین می کنیم . پس اولین شکل غرب شناسی شکل ماهیتی غرب است . چیستی غرب در تفکرش نهفته است.
اسرافیل: متن سخنرانی حسن عباسی در موضوع «غرب شناسی»