نیچه در مقام متفکر مابعدالطبیعه | درباره اراده معطوف به قدرت| فلسفه نیچه و مسیحیت
نیچه در مقام متفکر مابعدالطبیعه| درباره اراده معطوف به قدرت| فلسفه نیچه و مسیحیت: نام اراده معطوف به قدرت باید عنوان اثر فلسفی تفکری باشد که می گوید: هر موجودی در اصل اراده معطوف به قدرت است. وظیفه این درس گفتار فلسفی روشن ساختن موضع بنیادی ای است که در آن نیچه پرسش هدایت گر تفکر غرب را آشکار کرده و به آن پاسخ می دهد. این روشن گری لازم است تا مقدمات رویارویی با نیچه (فلسفه نیچه) فراهم آید. اگر در تفکر نیچه (فلسفه نیچه) سنت پیشین تفکر غربی از جنبه ای تعیین کننده فراگرد آمده و کامل شده باشد، در آن صورت رویارویی با نیچه رویارویی با تفکر پیشین غربی است.
نیچه در اراده معطوف به قدرت، اثری که در این درس گفتار به آن می پردازیم، درباره فلسفه می گوید:
«من کسی را به فلسفه ترغیب نمی کنم: این امری گریز ناپذیر و شاید هم مطلوب است که فلسفه نادره گیاهی است. برای من هیچ چیز دل به هم زن تر از مثلِ معلم ها تعریف کردن از فلسفه امثال سنکا و بدتر از او سیسرون نیست. فلسفه را دخل چندانی به فضیلت نیست. جا دارد بگویم که مرد دانش از بیخ و بن چیزی است غیر از فیلسوف. امیدم آن است که اصل مفهوم فیلسوف در آلمان یکسره ضایع نگردد.» (اراده معطوف به قدرت ش 420)
نیچه در 28 سالگی در مقام استاد دانشگاه در بازل، می نویسد:
«دوره های مخاطره عظیمی وجود دارد که در آنها فیلسوفان ظهور می کنند- آن گاه که آهنگ گردش چرخ دم به دم تندتر می شود- زمانی که هنر و فیلسوفان پا در جای پای اسطوره میرنده می گذارند. اما آنها از زمانه خویش بس پیش افتاده اند، پس نظر معاصران تنها به تدریج به آنها معطوف می شود. مردمانی که به خطرات آن آگاه می شوند، زاینده نبوغ اند»
اراده معطوف به قدرت- این تعبیر در تفکر نیچه نقشی دو گانه بازی می کند:
- این تعبیر به کار عنوانی می آید برای اثر اصلی فلسفی نیچه که سالیان دراز به طراحی و آماده سازی اش مشغول بود، ولی هرگز آن را عملی نکرد.
- این تعبیر نامگذاری چیزی است که ویژگی اصلی کلیه موجودات را تشکیل می دهد. «اراده معطوف به قدرت آن امر غایی است که بدان نائل می شویم»
درک نحوه ارتباط دو نوع کاربرد عنوان «اراده معطوف به قدرت» با یکدیگر آسان است: این عبارت تنها از آن رو که دومین نقش را بازی می کند، می تواند و باید نقش نخست را نیز به عهده گیرد. عبارت «اراده معطوف به قدرت» به مثابه نامی برای ویژگی اصلی کلیه موجودات، پاسخی است به پرسش «موجود چیست؟». این پرسش از زمان های دور تاکنون پرسش فلسفه بوده است.
بنابراین نام اراده معطوف به قدرت باید عنوان اثر فلسفی تفکری باشد که می گوید: هر موجودی در اصل اراده معطوف به قدرت است. اگر برای نیچه اثری با این عنوان باید «ساختار اصلی» فلسفی ای باشد که چنین گفت زرتشت تنها مدخلی بر آن به حساب آید، معنای این سخن آن است که: تفکر نیچه بر مدار بلند این پرسش هدایت گر کهن فلسفه می گردد که «موجود چیست؟»
پس آیا نیچه، چنانکه از هیاهویی که بر سر او بر پاست به نظر می رسد، مطلقا مدرن نیست؟ یعنی آیا نیچه اصلا، چنانکه رفتار خود او حاکی از آن است، ویرانگر نیست؟ رفع این نگرانی ها لازم نیست و می توان به آنها اعتنایی نکرد. بر خلاف، این مطلب که نیچه در مدار پرسش های فلسفه غرب در حرکت است فقط این را روشن می کند که او می دانسته است فلسفه چیست؟ چنین شناختی نادر است. تنها متفکران بزرگ دارای آنند. بزرگترین متفکر به خالص ترین وجه ممکن در هیئت پرسشی وقفه ناپذیر برخوردار از آن است. پرسش اصلی به عنوان پرسش پایه گذار حقیقی، در مقام پرسشی از ذات هستی، کما هو حقه در تاریخ فلسفه رخ نمی گشاید؛ نیچه نیز در مرتبه (طرح) پرسش هدایت گر باقی می ماند.
نام اراده معطوف به قدرت باید عنوان اثر فلسفی تفکری باشد که می گوید: هر موجودی در اصل اراده معطوف به قدرت است. وظیفه این درس گفتار فلسفی روشن ساختن موضع بنیادی ای است که در آن نیچه پرسش هدایت گر تفکر غرب را آشکار کرده و به آن پاسخ می دهد. این روشن گری لازم است تا مقدمات رویارویی با نیچه (فلسفه نیچه) فراهم آید. اگر در تفکر نیچه (فلسفه نیچه) سنت پیشین تفکر غربی از جنبه ای تعیین کننده فراگرد آمده و کامل شده باشد، در آن صورت رویارویی با نیچه رویارویی با تفکر پیشین غربی است.
رویارویی با نیچه نه پیش از این آغاز شده و نه لوازم آن فراهم شده است. تاکنون یا از نیچه ستایش و تقلید کرده اند یا دشنامش داده اند و از او سوء استفاده کرده اند. فکر و سخن نیچه همچنان به عصر ما تعلق دارد. ما و او هنوز از نظر تاریخی چنانکه باید از یکدیگر دور نشده ایم تا بتوان آن فاصله ای را به وجود آورد که بر اساس آن به ستایش کامل از قدرت این تفکر بپردازیم.
رویارویی انتقاد حقیقی است. عالی ترین شیوه و یگانه طریق ارزیابی راستین یک متفکر است. زیرا ما در رویارویی این را بر عهده می گیریم که به تامل در باب اندیشه او بپردازیم و آن را از حیث قوت تاثیرش، نه ضعف هایش پی گیریم. اما به چه منظور؟ به قصد اینکه خود از طریق این رویارویی برای عالی ترین تلاش فکری آزاد شویم.
اما مدت هاست که استادان فلسفه در آلمان مدعی آنند که نیچه نه متفکری جدی که فیلسوف - شاعر است. نیچه از جمله فیلسوفانی نیست که با مسائل صرفا انتزاعی، مفارق از زندگی و مبهم بیندیشد. اگر اساسا او را فیلسوف بخوانیم، در آن صورت باید او را «فیلسوف زندگی» بدانیم. اما در عین حال باید به این عنوانِ دیر زمانی مقبول افتاده با دیده تردید نگریست که هر فلسفه ای جز این برای اموات است و در نتیجه غیر ضروری. چنین عقیده ای کمال توافق را با رای کسانی دارد که نیچه آن «فیلسوف زندگی» را از آن رو تحسین می کنند که سرانجام تفکر انتزاعی را برانداخت.
این احکام متداول درباره نیچه اشتباه است. این اشتباه تنها آن گاه روشن می شود که رویارویی با نیچه همزمان با رویارویی در حیطه پرسش اصلی فلسفه آغاز می شود. با این همه باید پیشاپیش کلامی از نیچه نقل کنیم، کلامی که مربوط به دوره ای است که او به کار بر روی اراده معطوف به قدرت مشغول بود. می گوید: «تفکر انتزاعی برای بسیاری کاری طاقت فرساست، برای من، در روزهای خوش، جشن است و از خود بیخودی»
تفکر انتزاعی و جشن و سرور؟ عالی ترین صورت دازاین؟ به راستی. اما ضمنا ما باید به این توجه کنیم که نیچه ماهیت جشن را چگونه می بیند که می تواند در باب آن با توجه به درک بنیادی خود از کلیه موجودات، بر اساس اراده معطوف به قدرت، تفکر کند. «جشن عبارت است از: سرافرازی، سبکسری، سرخوشی؛ ریشخند هرگونه جدیت و حرمتی، آری گفتن خدایی به خویشتن از فرط غنا و کمال حیوانی،- حالت های پاکی که یک مسیحی را توان آن نیست که صادقانه به آن آری گوید. جشن، الحاد تمام عیار است» (اراده معطوف به قدرت، ش 916)
به این دلیل - می توانیم اضافه کنیم – در مسیحیت هرگز جشن تفکر گرفته نمی شود، یعنی یک فلسفه مسیحی نداریم. هیچ فلسفه حقیقی ای وجود ندارد که جز برحسب خویش، بر حسب چیز دیگری قابل تعین باشد. بنابراین هیچ فلسفه کفرآمیزی نیز در کار نیست، به ویژه که امر کفرآمیز، امر ضد مسیحی، همواره چیزی مسیحی است. به ندرت می توان شاعران و متفکران یونانی را کفر کیش خواند.
جشن ها مستلزم تدارک دقیق و طولانی اند. ما می خواهیم در این ترم خود را برای این جشن آماده کنیم، حتی اگر به جشن نرسیم و تنها مراسم اولیه جشن تفکر را احساس کنیم، و آنچه را عبارت از تامل است و آن چه را که حاکی از مهارت در طرح پرسش های راستین است دریابیم.
سرباز عقل: نیچه: مارتین هایدگر/ ایرج قانونی | فردریش نیچه| نیچه در مقام متفکر مابعدالطبیعه| درباره اراده معطوف به قدرت| فلسفه نیچه و مسیحیت | تفکر نیچه|