سرباز عقل

مطالبی درباره فلسفه و جامعه شناسی | غرب شناسی | شرق شناسی | اسلام و ایران | رسانه و تکنولوژی | سیر مطالعاتی

سرباز عقل

مطالبی درباره فلسفه و جامعه شناسی | غرب شناسی | شرق شناسی | اسلام و ایران | رسانه و تکنولوژی | سیر مطالعاتی

مشخصات بلاگ
سرباز عقل

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»
«إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم»
خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند. (قرآن کریم. سوره مبارکه رعد آیه 11)

شکل گیری تمدن اسلامی

 

تمدن اسلامی| تقابل تمدن غرب و تمدن اسلامی| مدرنیته و انقلاب اسلامی: ما در بستر تمدن اسلامی، باید این موضوع را مد نظر داشته باشیم که وقتی می خواهیم این قدرت (تمدن غرب) را کنار بزنیم، این یکدفعه حاصل نمی شود و تمدن غربی هم به این راحتی ها کنار نمی رود: انقلاب هایی لازم است. اینجا دیدگاه ما از دیدگاه اندیشمند معاصر یعنی، سید حسن نصر جدا می شود. ایشان به وجود تمدن بزرگ اسلامی اعتقاد دارند و دنبال احیای آن هم هست. به حضور و زنده بودن تمدن سلامی در دنیای امروز نیز اعتقاد دارد و قبول هم دارد که غرب از معنویت عاجز است و به تمدن اسلامی احتیاج دارد.

 

اما تقاوت در نوع نگاه به جایگاه انقلاب اسلامی است. آیا نظام های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی غربی حاضرند به سادگی تفوق و برتری خود را از دست بدهند و شاهد باشند که تمدن اسلامی جای آنها بنشیند. صرفا با گفتگو و ارائه مقاله کار درست نمی شود. درست است که دنیای جدید به این حرف ها گوش می دهد اما تا آنجا به این حرف ها گوش می دهد که قدرت مطلقه خودش را از دست ندهد. همه کشورهای اسلامی می توانند از تمدن اسلامی دم بزنند، مشکلی نیست؛ اما اگر بگوییم ما الان می خواهیم نظام سیاسی و اقتصادی اسلام را جایگزین نظام های غربی کنیم، قطعا و دقیقا جنگی راه می افتد و یک انقلاب لازم است.

 

بیداری اسلامی| ابعاد تمدنی بیداری اسلامی و تقابل آن با جنگ تمدن ها در غرب

بیداری اسلامی و دموکراسی| سکولاریسم و پایان تاریخ غربی

از بیداری اسلامی تا تمدن اسلامی

بیداری اسلامی و طرح عالم دینی

 

چطور غربی ها و صدها اقتصاددان و تئوری پرداز سیاسی آنها حاضر می شوند به صورت مسالمت آمیز از مسیر تفوق تمدن اسلامی کنار بروند و جای خودشان را به یک نظام دینی بدهند؟ این محال است. به خصوص اینکه اولین شاخص مدرنیته و تفکر ناسوتی غربی این است که دین از سیاست جداست و لااقل به نوعی سکولاریسم هم در فلسفه و هم در عمل معتقدند.

 

تمدن نوین اسلامی

 

این اولین نقطه افتراق تمدن غربی با تمدن اسلامی است. لذا این ها نمی توانند به صورت مسالمت آمیز با هم و در یک جا جمع شوند. حالا در اینجا نقش انقلاب اسلامی دقیقا مشخص می شود. می دانیم که یکی از زوایای مدرنیته و یکی از پیامدهای آن، گسیختگی تاریخی است که ما را از تاریخمان جدا می کند. برگشت به تمدن اسلامی مقابله با این گسیختگی است، یعنی همین که ما به گذشته خودمان وصل می شویم، در حقیقت به معنای آن است که تاریخ مدرنیته را از تاریخ خودمان کنار می زنیم. مدرنیته اعتقاد به آن دارد که تاریخش تاریخ جهانی است و از بالا وارد تاریخ ما می شود و می خواهد تاریخ ما را در حاشیه تاریخ خودش مطرح کند.

 

لذا وقتی ما با نگاه مدرنیته به تاریخ خودمان نگاه می کنیم، این تاریخ برای ما پوچ شده و معنا و ارزش و مفهوم واقعی خودش را از دست می دهد و ما خیلی از قسمت های تاریخمان را نمی توانیم ببینیم و بفهمیم، چرا که ملاکی بیرون از تاریخ خودمان به آن تحمیل کرده ایم. اما اگر توانستیم به تاریخ خودمان رجوع کنیم و پیوستگی آن را با امروز خودمان ببینیم، تاریخ مدرن را کنار زده ایم. یعنی گسستگی مدرنیته را از ذهنیت تاریخی خودمان گذاشته ایم کنار و این را به یک پیوستگی تبدیل کرده ایم. در چنین پیوستگی که ما از گذشته تمدنی مان تا امروز حیات پیدا می کنیم، مدرنیته در حاشیه تاریخ ما قرار می گیرد، نه ما در حاشیه تاریخ مدرن. در چنین وضعی، مدرنیته بخشی از تاریخ ما می شود؛ ولی نه قسمت اصلی تاریخ ما. تمدن ما مسیر اصلی خودش را طی می کند و اگرچه مدتی مسیر انحرافی و خاکی را پیموده است، با این نگاه و عمل به آن، به مسیر اصلی خودش باز می گردد.

 

تمدن اسلامی و انقلاب اسلامی

 

سیر مطالعاتی انقلاب اسلامی

بیداری اسلامی و تمدن اسلامی در مقابل جنگ تمدن ها و تمدن غرب

سیر مطالعاتی تاریخ معاصر و انقلاب اسلامی2

افول تمدن غرب: جوهر افول یابنده تمدن غرب

گفت و گوی تمدن ها یا جنگ تمدن ها

 

این اتفاق با وقوع و نگاه انقلاب اسلامی رخ می دهد؟

 

بله، با وقوع و نگاه انقلاب اسلامی. گفتم که این انقلاب، ضد غربی است. آینده این حرکت، چه می شود؟ آینده این می شود که تمدن اسلامی باید ادامه حرکت دهد و انقلاب اسلامی نیز همه توجهش معطوف به امروز نیست که به آینده کار نداشته باشد. اتفاقا، انقلاب های ضد غربی و ضد مدرن و نه غیر مدرن، اگر طرحی برای آینده نداشته باشند، نابود می شوند و اصلا، اگر انقلابی، طرحی برای آینده نداشته باشد، حرفی هم برای گفتن نخواهد داشت. اگر این طرح بخواهد طرح و مدینه فاضله ها و یوتوپیاهای مدرن باشد که آنوقت، اصلا این انقلاب کاری نکرده است. امروز خود را از سنت گرفته است و فردا خود را به مدرنیته تحویل می دهد که این دقیقا ایدئال مدرنیته است.

 

بنابراین واجب است که دو سر طیف و دو سر این خط احیا شود. هم رفتن به گذشته برای بازیابی هویت اسلامی و ایجاد پیوستگی تاریخی لازم  است تا گسستگی هویتی ما رفع شود و بعد هم که با مدد انقلاب اسلامی، از این بازیابی هویت به امروز رسیدیم، باید این خط را ادامه دهیم و با آینده مطلوب خودمان، نوعی پیوستگی ایجاد کنیم و مدینه فاضله و یوتوپیای مطلوب خودمان را طراحی کنیم. و به دنبال عملیاتی کردن آن برویم که حداقل در تشیع، می دانیم که وجود دارد و همان مهدویت است. مهدویت ما در حقیقت آن قسمت مهمی از تمدن اسلامی است که در مقابل طرح های غرب برای آینده و یوتوپیاهای آنها قرار می گیرد. در مهدویت، انسان کامل است که در همه ابعاد  و ساحت ها می خواهد بشر را به کمال برساند. در صورتی که انسان غربی و یوتوپیاهای غربی، انسان را در همه ابعاد به کمال نمی رسانند، بلکه فقط در یک بعد به کمال می رسانند که همان بعد ناسوتی و مادی بشر است. در تمدن اسلامی، از گذشته تا آینده، انسان تک بعدی و تک ساحتی نیست.

 

انقلاب اسلامی و تمدن اسلامی

 

برای بازگشت به گذشته، بازیابی هویت اسلامی، رفع گسستگی تاریخی و ایجاد پیوستگی تاریخی باید کار عملی کرد. برای نمونه نظام آموزش پایه و عالی ما خیلی در این روند تاثیر گذار است. ما همواره می خوانیم که ایران، تاریخی مملو از نظام های استبدادی و ظالمانه دارد، در حالی که خیلی از آثار باقی مانده از دوره های تاریخی ما نشان می دهد که اگر نظام جامع اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کارآمد وجود نمی داشت، این آثار به وجود نمی آمد. همین مسئله را چقدر ناشی از استعمار زدگی ما می دانید؟

 

باید درباره این مسائل که گفتید، یکی یکی بحث کنیم.

 

جنگ تمدن ها و انقلاب اسلامی| شگل گیری فرهنگ و تمدن اسلامی

آسیب شناسی تمدن غرب و تمدن اسلامی

انقلاب و استقرار، فرهنگ و تمدن

معرفی کتاب: اسلام و تجدد

عالم تجدد و بحران تفکر غربی

 

در این سوال اختصاصا مباحث مربوط به ایران را مطرح کردم، زیرا ایران را کشوری دیدم که انقلاب اسلامی را در پرونده خود دارد و نقش آن را دست کم در آینده تمدن اسلامی مهم می دانم. هرچند که بیشتر افتخارات علمی و تاریخی تمدن اسلامی نیز متلعق به ایران است.

 

ایرادی ندارد. ما یک وقت بحث را تاریخی مطرح می کنیم و می گوییم فلان واقعه یا فلان مقطع تاریخی واقعی بوده یا نبوده یا رویداد آن به گونه ای که نقل شده است بوده یا نبوده. این نوع بررسی مربوط به دهه های قبل است. امروز با پیشرفت علوم و تخصصی شدن علوم، به خصوص ایجاد و پیشرفت علوم بین رشته ای، نگاه ها هم بین رشته ای شده است. همین مطلبی که شما گفتید، یعنی استبداد در جامعه ایران، این بحث دیگر فقط تاریخی و سیاسی یا جامعه شناختی نیست، بلکه بین رشته ای است و می شود گفت هم اندیشه سیاسی، هم تاریخ سیاسی، هم جامعه شناسی سیاسی و هم تاریخ معاصر است و چندین رشته را در خودش دارد.

 

این یک نظریه است، ولی این نظریه ریشه در خود ایران ندارد. عده ای ننشسته اند تاریخ ایران را بررسی کنند تا از درون آن، استبداد در بیاید، بلکه این نظریه ای است که دنباله روی نظریه شرق شناسان بوده است.یعنی نظریاتی که تفکر و تمدن و جوامع غرب را اصل قرار می دهند و تحولات جامعه غربی، یعنی همان قرون وسطی و رنسانس و عصر روشنگری را اصل قرار می دهند و آنها را جهانی می بینند. تفاوت نگاه شرق شناسانه و غیر شرق شناسانه و دیدگاه غربی و غیر غربی در این است که ما تاریخ و تمدن غرب را مختص مناطق خودش می دانیم و آن را جهانی نمی بینیم و معتقدیم تاریخ این تمدن، مثل بقیه تواریخ و تمدن ها، قسمتی از تاریخ بشر است، در صورتی که غربی ها تاریخ تمدن خود را مهمترین بخش تاریخ بشر و همه تاریخ می دانند و ملاک ها و مسائل خودشان را جهانی می دانند. این نگاه و موضوعی که شما گفتید، یعنی همین نگاه استبدادی به تاریخ، ریشه شرقی ندارد.

 

غرب شناسی: غرب و شرق

غرب و خصلت سلطه جویی

مولفه های اجتناب ناپذیر مدرنیته

غرب: اکنون و آینده 1

 

این نگاه شرق شناسان است؟

 

بیشتر، نگاه شرق شناسان است و ملاک ایشان هم تاریخ غرب است، همچنان که بحث استبداد دینی هم همین طور است و مربوط به مشرق زمین نیست و اصطلاحی است که از فرهنگ های غربی وارد فرهنگ ما شده است.

 

ما نمونه این گونه استبداد دینی هم نداشته ایم؟

 

نه، شاید چیزی شبیه به این را طبق مدل های خودمان داشته ایم، ولی اسمش را نمی شود استبداد دینی گذاشت. ما مدل های خودمان را داریم و اصلا تاریخ خودمان را داریم. غربی ها هر چیزی را که با روندهای تاریخی آنها جور در نیاید، با ملاک های  خودشان که از قضا جهانی هم شده است، تعریف می کنند. برای نمونه، مذهب ما را نظیر همان مفهوم مذهب برای خودشان تعریف می کنند و همین طور پادشاه، مردم، استبداد و همه مفاهیم دیگر را و اصلا کاری به این ندارند که این واژه ها در تمدن اسلامی و در کشورهای دیگر، از جمله در کشور ما، تعریف دیگری دارد. به صرف کوچکترین شباهتی که آنها احساس کرده اند، هر رویداد و روندی در اینجا، تعریف نظایر خودش را در غرب، مانند استبداد، ارتجاع، مردم سالاری و ... را یافته است.

 

غربی ها غیر از این چیزی را نمی پذیرند. آنها خودشان را در کمال می بینند و ملاک هایشان را مطلق می بینند. تاریخ غرب در ذاتش، خود را کمال بشریت می داند و لذا وقتی می گوید نگاه من به مذهب این است، یعنی نگاه همه باید به مذهب همین باشد و اگر جایی کسی این نگاه را نداشته باشد، عقب مانده از دنیا و زمان معرفی می شود. قدرتی که این حق را برای آنها تعریف می کند، تکنیک است. این ملاک هایی که تاریخ ما با آنها بررسی، مطالعه، تقسیم بندی و ارزش گذاری می شود، متاسفانه از دل تاریخ  وفرهنگ خود ما در نیامده است، بلکه اول این ملاک ها در جای دیگری تدوین شده و برای آن صورت سازی شده است و حالا می خواهند با این ملاک ها و نگاه، به تاریخ ما نگاه کنند.

 

غرب: اکنون و آینده 2

سیر مطالعاتی تاریخ غرب

سیر مطالعاتی تاریخ اروپا

 

یک وقت شما می آیید دوره های مختلف تاریخ ما را بررسی می کنید و می بینید که استبداد هم وجود داشته و کسی منکر این مسئله نیست؛ ولی این استبداد با مشخصات خاص خودش بوده است. اما همین مسئله هم جای بحث داردکه اصلا می توان نوع نظام سیاسی و حکومت دوره های مختلف ایران را استبداد نامید؟

 

من الان نمی خواهم ارزیابی و جمع بندی کنم؛ ولی ما می دانیم که دوره فئودالیته ایران اصلا مثل غرب نیست و ما اصلا نمی توانیم بگوییم که چنین دوره ای داشته ایم. غیر از اینکه ما در کشورمان نهادهای بینابینی آن چنان که منتسکیو می گفته است، داشته ایم و لازم هم نبوده دموکراسی باشد. یکی از چیزهایی که به اعتقاد منتسکیو قدرت را مهار می کند، نهادهای بینابینی هستند؛ مثل اصناف که ما در دوره صفویه این را داشتیم و نهاد روحانیت ما این نقش را ایفا می کرد و اصناف مختلف نیز حقوق مدنی خود را به انحاء مقتضی مطالبه می کردند.

 

اصلا خود نهاد کدخدا در فرهنگ ما، نهادی بینابینی است که در روستا زندگی می کند؛ ولی با قدرت بالاتر هم ارتباط دارد. بسیاری از جهانگردهای غربی که در دوره صفویه و حتی در دوره قاجار به روستاهای ایران رفتند، از اینکه زن های روستایی ایران از طلاجات استفاده می کردند، غرق در شگفتی شدند که چگونه در روستاها چنین تمکن مالی وجود دارد که زنان روستایی و عشایر ما از طلا استفاده می کنند. این ها نکاتی است در فرهنگ غربی نیست و چون در غرب این مسئله نظیر ندارد، باید یک صفت نادرست به آن بدهند. لذا مدل ها و عناوینی که عموما هم منفی هستند، به فرهنگ ما وارد شده است، به دلیل تفاوت فرهنگی و تفاوت تحولات ما با غربی ها و به دلیل اینکه آنها خودشان و فرهنگ و تمدنشان را مطلق و صورت نهایی تمدن می دانند.

 

شرق شناسی چیست؟ 1

شرق شناسی چیست؟ 2

حقوق بشر اختراع بشر نیست

فلسفه غرب و فلسفه اسلامی

 

سرباز عقل: تمدن برتر: نظریه تمدنی بیداری اسلامی و طرح عالم دینی: موسی نجفی //تمدن اسلامی| تقابل تمدن غرب و تمدن اسلامی| مدرنیته و انقلاب اسلامی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">