علوم اجتماعی و رودربایستی با عقلانیت: «سکولاریسم»؛ جعل اضطراریِ «حدود و حقوق»!
علوم اجتماعی و رودربایستی با عقلانیت
«سکولاریسم»؛ جعل اضطراریِ «حدود و حقوق»!
خواهیم گفت که نگاه غایی و غایت مدار در باب «فلسفه حق و حقوق» به کجا باز می گردد و ناظر به کجاست؟ در بحث های کلاسیک ترجمه ای، غالبا سیر تاریخی و قصه ای که برای تکوین «علم سیاست» و «حقوق اجتماعی» سروده می شود همان است که عرض شد یعنی بشر، موجودی صرفا طبیعی است که احتیاجات متعدد مادی و روانی داشته و از یک زمان ناشناخته، مجبور به زندگی «اجتماعی» شده و در غیر این صورت، نابود می شده است. بنابراین اعضای جامعه برای تامین نیازهای خود، وارد عمل شده اند، پس آنگاه میان منافع و خواسته های آنان با یکدیگر تزاحم پیش آمده و به تدریج نسبت به مرزبندی قدرت و منافع، نیاز قهری و پراگماتیسمی پدید آمده تا نگذارد که زندگی اجتماعی، سراسر، جنگ و تجاوز و هرج و مرج و تعدی و نابودی شود.
با این حساب، هزاران سال طول کشیده تا بشر این نکته بدیهی را فهمیده و با تجربه های خونین تاریخی، شیرفهم شده است که اگر خود چاچوب هایی تعیین نکند که درون آنها، فاعل مختار و بیرون آنها، محدود باشیم کار پیش نمی رود و باید تصمیم بگیریم که اگر از خط قرمزها گذشتیم، قدرتی که نماینده جامعه است ما را گوشمالی دهد تا به چارچوب لانه خود باز گردیم! و مثلا به این ترتیب بوده است که «حدود و حقوق» جعل شده اند!!!
ما در هر سه مبنای این قصه و چنین نگاهی به «منشأ حقوق» اشکال وارد می کنیم.
اسرافیل: علوم اجتماعی و رودربایستی با عقلانیت: حسن رحیم پور ازغدی