هنر و تکنولوژی | نسبت هنر و تکنولوژی از نظر مارتین هایدگر و والتر بنیامین
هنر و تکنولوژی | نسبت هنر و تکنولوژی از نظر مارتین هایدگر و والتر بنیامین: نزد مارتین هایدگر پرسش از ماهیت تکنولوژی در نسبتی بس نزدیک و تنگاتنگ با پرسش از ماهیت شعر و هنر واقع است. با وجود این، هایدگر بر آن است که ما هر چه پرسشگرانه تر در ذات تکنولوژی غور کنیم، جوهر شعر و هنر راز آمیز تر می گردد. حال چه نسبتی میان هنر و تکنولوژی برقرار است؟
آنچه طریق دریافت نسبت میان هنر و تکنولوژی را نزد مارتین هایدگر آشکار می سازد، شعر هولدرلین است. با این کلمات :«هنر به مثابه نیروی منجی از درون خطر تکنولوژی می روید و می بالد» این چنین هنر به منزله منجی با تکنولوژی، چونان خطری که هنر، ما را از چنگ آن می رهاند مرتبط و منتسب، اما از آن متمایز است.
حال این پرسش مطرح می شود ک چرا مارتین هایدگر مدعی است که ماهیت هنر رازآمیزتر می شود؟ آیا هایدگر بر آن است که ما حتی اگر تفکر در باب آنچه در ذات تکنولوژی خطرناک است را بپذیریم و برتابیم، در نهایت آنچه می تواند ما را از این خطر رهایی بخشد، نه تنها به گونه یک راز بر جای می ماند، بلکه رازآمیزتر نیز می شود؟ اگر مراد هایدگر چنین است، پس اساسا چرا ما باید در مقام پرسش از تکنولوژی برآییم، این مدعا چه معنایی در بر دارد؟
به باور مارتین هایدگر، تکنولوژی، آواره و سرگردان است و خطر آن، سرگردانی و بی خانمانی. با فرض وجود این خطر، آن واژه آلمانی geheimnisvoll که «رازآمیزی» ترجمه شده، می توان معنای متضادی را القا کند، یعنی «مشحون از آشناها» مانند امور عادی و خانگی و آن چیزهایی که بویی از خانه و موطن دارند. این لفظ آلمانی در واقع می تواند هر دو معنای «آشنا» و «رازآمیز» را القا و منتقل کند و اگر هایدگر آنجا که می گوید آن بی خانمانی، تقدیر آینده جهان و جهانیان است، بر حق باشد، پس آنچه دقیقا وصف رازآمیز خواهد بود «آشنا» است.
در پرتو چنین تعبیری از واژه geheimnisvoll مدعای مارتین هایدگر چنین خواهد شد: « ما هر چه بیشتر به پرسش از بی خانمانی تکنولوژی بپردازیم، مسکن و مأوای خود را بیشتر در هنر می یابیم» اما آیا این سخن هایدگر وجهی دارد؟ آیا پیش فرض این ادعا چنین نیست که ساحت هنر از خطر تکنولوژی بری و در امان است؟ چرا باید آثار هنری مصون از بی خانمانی باشند؟
حال می توان اثر یا بازتاب بی واسطه و یا با واسطه پرسش و پاسخ والتر بنیامین را در مقاله اثر هنری در عصر تکثیر مکانیکی که در سال 1936 میلادی، درباره تاثیر تکنولوژی بر هنر رقم خورده بود، در تفکر هایدگر و واکنش احتمالی وی را مورد تامل قرار داد.
هایدگر آنگاه که در سال 1935 میلادی مبدأ اثر هنری را نوشت، نمی توانست مقاله والتر بنیامین را خوانده باشد. گرچه مقصود و مدعای مارتین هایدگر در عصر تصویر جهان به سال 1938 میلادی می توانست به وضوح پاسخ یا واکنش نسبت به مقاله والتر بنیامین باشد، اما چنین امری نامحتمل است. حال آنکه بیشتر به نظر می رسد این سه مقاله و اثر، پاسخی به قطعه کوتاهی از پل والری با عنوان استیلای امر همه جایی (uniquity) باشند. چرا که والتر بنیامین با این قطعه آغاز می کند و مارتین هایدگر با والری مکاتبه داشت و در عصر تصویر جهان از «غلبه جهان به مثابه تصویر» سخن به میان می آورد. از نظر والتر بنیامین در عصر تکنولوژی اثر هنری جایگاه آئینی و هاله قدسی و آئینی خود را از دست می دهد. از اینجا هنر در عصر تکنولوژی بی خانمان و آواره می شود.
مارتین هایدگر در سیر فکری خویش در باب آثار هنری، می گوید از درون و بر اساس جا به جایی و آوارگی اثر هنری در عصر تکنولوژی است، که امر بدیلی برای «جایگاه نمایشی و آئینی» هنر می روید و پیدا می شود، که نمونه و مثال نیروی نجات دهنده هنر نزد هایدگر است.
مارتین هایدگر در مقاله هنر و فضا بر این باور است که تاکنون هیچ نامی به جهت تمییز و تشخیص این تلقی مدرن «جایگاه»، وضع و ارائه نشده است. هایدگر بر مبنای قطعه ای از شعر هولدرلین: «در نیلی زیبا و دلپذیر... سرشار از شایانیها، اما آدمی بر روی زمین شاعرانه سکنی می گریند»، این جایگاه را ort می نامد و این همان «مأوی گرفتن و سکنی گزیدن» آدمی در حضور اُنسی اثر هنری است، که خود نیاز به تفسیر مفصل دارد که مارتین هایدگر بدان می پردازد.
مارتین هایدگر همچون والری و والتر بنیامین، نیاز به تجدید پرسش از تصویر و وجهه نظر ما از هنر در روزگار تکنولوژی مدرن را اعلام می دارد. او همانند والتر بنیامین، نابسندگی و عدم کفایت و ناشایستگی زیبایی شناسی مدرن را که از منظر آن، اثر هنری مورد و متعلق و ابژه یک تجربه تحویلی و تقلیلی زیباشناسانه است، تشخصی می دهد. افزون بر این، او با تبیین والتر بنیامین از علل اجتماعی برای حضور همه جایی آثار هنری منتشر شده موافق و هم رای است.
در نظر مارتین هایدگر خواست و علقه توده های هم عصر برای نزدیک تر ساختن چیزها، هم به لحاظ فضایی، هم انسانی، که دقیقا همانند گرایش ایشان به چیرگی و غلبه بر بی همتایی هر واقعیتی است، لازمه این فروپاشی است. در اینجا اثر اولیه و اصیل هنری، با پذیرش نزدیک تر ساختن و تکثیر و همه جایی کردن آن از حیث انسانی، جایگاه منحصر به فرد خود را از دست می دهد. این چنین با نزدیک تر ساختن، فضایی مثالی و یکتای اثر هنری در بند می گردد. اصولا در نظر والتر بنیامین با پیدایی تکنولوژی و تکنیک تکثیر مکانیکی، فاصله اثر هنری با مخاطب از میان می رود و از اینجا هاله استثنایی بودن خویش را از دست می دهد.
مطالب مرتبط:
مولفه های اجتناب ناپذیر مدرنیته
خدا و انسان در هنر غربی و هنر اسلامی
مبانی هنر در شرق و غرب: سینما هنر تکنولوژیک
علم و تکنولوژی و توسعه: تکنیک و تاریخ
مبانی هنر در شرق و غرب: سینما هنر تکنولوژیک قسمت دوم
مبانی هنر در غرب: تجربیات هنری پست مدرن
سینما هنر تکنولوژیک: جهان سینمایی
سرباز عقل: فلسفه های پست مدرن غربی و گریز و گذر از مدرنیته: محمد مدد پور // نسبت هنر و تکنولوژی از نظر مارتین هایدگر/ والتر بنیامین و هاله اثر هنری| نسبت هنر و تکنولوژی از نظر مارتین هایدگر و والتر بنیامین