لیبرالیسم فرهنگی
لیبرالیسم فرهنگی
پایه و اساس لیبرالیسم فرهنگی را اومانیسم و فردگرایی تشکیل می دهد. لیبرالیسم خواهان درجاتی از آزادی در برابر تسلط یا هدایت دولت و یا هر موسسه دیگر است که تهدید کننده آزادی بشر باشد. لیبرالیسم که خود از مولفه های مدرنیسم است، در نظر و عمل از پروتستانتیسم- نهضت اصلاح دین- در قرن 16 میلادی بسیار کمک گرفته است.
لیبرالیسم را می توان به دو گونه فرهنگی و اقتصادی تقسیم کرد که ما در اینجا فقط به بررسی لیبرالیسم فرهنگی می پردازیم.
لیبرالیسم فرهنگی نیز خود به سه شاخه سیاسی، اخلاقی و الهیاتی تقسیم می شود. نقطه اشتراک این سه شاخه، جانب داری از آزادی های فردی و اجتماعی به شکل افراطی، ترویج تساهل و تسامح به گونه اباحه گری و مقید نبودن به امر مطلق است.
عناصر اصلی تفکر لیبرالیستی عبارتند از: تکیه بر عقل، بدون در نظر گرفتن وحی؛ آزادی مبتنی بر فردگرایی (اومانیسم)؛ تساهل و تسامح با رویکرد نسبی گرایی مدرن.
لیبرالیست ها درباره آزادی معتقدند که وحدت دین برای تنظیم مصالح جامعه ضروری نیست و قانون باید عهده دار آزادی عقیده باشد. آزادی خواهی لیبرالیستی تا جایی پیش می رود که مرزهای دین را در می نوردد و انسان مدرن را برای تکلیف گریزی و بی قیدی نسبت به آموزه های دینی محق می پندارد. از این رو، لیبرالیسم حاکمیت الهی را در جهان نمی پذیرد.
اومانیسم (انسان محوری) اصالت انسان یا انسان مداری عبارت است از اعتقاد به اینکه انسان به تنهایی در همه امور بر خویش حاکم است و سعادت خود را به وسیله عقل و دانش خویش کسب می کند و به هیچ منبع فوق بشری مانند خدا، وحی و انبیا نیاز ندارد. بر اساس اومانیسم، اراده و خواست بشر، ارزش اصلی و بلکه منبع ارزش گذاری محسوب می شود و ارزش های دینی که در عالم اعلی تعیین می شوند تا سر حد اراده انسانی سقوط می کنند.
از سوی دیگر، انسان در این تفکر چیزی جز جسم و مسائل جسمانی نیست و اندیشه و عمل وی به خواسته های نفسانی محدود می شود. بر این اساس، در تعبیری کلی، انسان لیبرال عبارت است از نفس اماره که اراده و خواست او جایگزین احکام الهی می گردد.
مطالب پیشنهادی:
آمریکا: نظام سکولار یا نظام دینی؟
اومانیسم یا انسان محوری: وقتی در غرب انسان، خدا می شود.
(کپی برداری از «اسرافیل» فقط با ذکر منبع مجاز است)