پدران تئوریک «مشروطیت و جمهوریت غربی»؛ خود، «سلطنتی» اند
علوم اجتماعی و رودربایستی با عقلانیت
پدران تئوریک «مشروطیت و جمهوریت غربی»؛ خود، «سلطنتی» اند
منبع سومی که شمرده اند، «عُرف» است و جالب است که کشورهایی چون انگلیس که اتفاقا پدران نظری لیبرالیسم، دموکراسی و مشروطیت غرب بوده اند، خود، اصولا چیزی به نام قانون اساسی ندارند و خبری از هیچ قانون نوشته شده ای که به رای ملت، گذارده شده یا نمایندگان ملت، آن را تصویب کرده باشند و چارچوب مشخصی برای رفتار حکومت و مردم در برابر یکدیگر تعریف کرده باشد وجود خارجی ندارد.
نظریه پردازان اصلی لیبرالیسم و لیبرال دموکراسی که غالبا انگلیسی بوده اند و به لحاظ تئوریک در غرب، پدران مشروطیت و جمهوریت شمرده می شوند سرزمین خود ایشان تاکنون هم قانون اساسی ندارد! علاوه بر این دیدگاه های پوزیتیویستی، مبنائأ هم نمی توانند به فلسفه ای برای حقوق قائل باشند. مهد پوزیتیویسم و نظریه پردازی های حوزه علوم اجتماعی بر مبنای تفکر پوزیتیویستی، منطقا نمی تواند فلسفه ای برای حقوق و اخلاق و سیاست تعریف کنند تا آنگاه آن ها را له یا علیه یک دستگاه اخلاقی یا حقوقی و یا سیاسی اقامه کنند.
تفکری که نیازی و حتی امکانی برای فلسفه نمی بیند، در حوزه حکمت عملی نمی تواند قانون اساسی ثابت و قطعی داشته باشد. ملاحظه می کنید که پدران تئوریک لیبرالیسم و دموکراسی، حتی قانون اساسی برای اداره کشور خود، تعریف نکرده اند و تاکنون هم با رژیم های سلطنتی اداره می شوند، ولی آسیایی ها و افریقایی ها را به جمهوریت امر می کنند!!!
جشن تاجگذاری نوه ملکه انگلیس با میلیون ها پوند مخارج، برگزار شد. بعضی گمان می کنند که ملکه انگلیس کاملا تشریفاتی است و مشهور شده که شاه و ملکه در انگلیس، بی اختیارند حال آنکه اختیارات ملکه انگلیس، از بسیاری رئیس جمهورهای دنیا بیشتر است. سلطنت طلبان اروپا صدایش را در نمی آورند و کشورهای افریقایی، آسیایی و امریکای جنوبی را باشعارهایی چون مقاومت در برابر موج دموکراسی! نقد و ارزیابی کرده و هدف تبلیغاتی قرار می دهند!!! اما مهمترین کشورهای اروپایی چون انگلیس، سوئد، دانمارک، نروژ، هلند، اسپانیا و ... نیز همگی به روش پادشاهی و سلطنتی اداره می شوند نه جمهوری!
اسرافیل: علوم اجتماعی و رودربایستی با عقلانیت: حسن رحیم پور ازغدی