علوم اجتماعی و رودربایستی با عقلانیت: قرارداد انسانی یا پروتکل غریزی؟!
علوم اجتماعی و رودربایستی با عقلانیت
قرارداد انسانی یا پروتکل غریزی؟!
نخست آنکه این دعاوی که بشر از ابتدا، توجهی به مسأله حق و قانون ندشت، و هزاران سال طول کشیده تا به تجربه، ضرورت «قانون» را بفهمد کجا اثبات شده است؟ قانون حیوانات آن است که مدتی به یکدیگر لگد می زنند تا به تدریج هر یک، حریم خود را بشناسند!! یکی می فهمد که آخور آن طرفی، متعلق به آن یکی و آخور دیگر، متعلق به این یکی است و از ترس لگد مقابل، به حریم یکدیگر تجاوز نمی کنند.
اما به نظر می رسد که بشر، کمی پیچیده تر از گورخرها به ضرورتِ «قانون و حقوق» رسیده است و هزاران سال طول نکشیده تا از باب اضطرار، به این ضرورت رسیده باشد. تفاوت پروتکل های ما، با مناسبات غریزی حیوانات، صرفا در این نیست که در این جا، پای «لفظ و کلمه» در میان می آید و در آنجا صرفا با لگد، پروتکل ها امضا می شود! چهار گورخر را در یک قفس بیاندازید، مدتی به یکدیگر لگد می زنند و به تدریج هر یک، حریم خود را می شناسند!!!
خیر، این تفاوت کافی نیست و «حدود» و «حقوق» نمی تواند صرفا زاده روابط اجتماعی بشر و اضطرارات مادی بشر و اختراع و قراردادها خالص باشند و چنین نیست که همه چیز و همه الزام ها و التزام ها، تنها محصول توافق و اضطرار مادی بوده و حقوق و قوانین و مسئولیت ها، منشأ عینی و ذاتی نداشته باشند.
این یکی از مبنایی ترین اختلاف نظرهای ما با دیدگاه های سکولار و ترجمه ای در حوزه «علوم سیاسی» و «فلسفه سیاست و حقوق» است که در دانشگاه های ما هم بدون نقد و بحث، آموزش می دهند.
اسرافیل: علوم اجتماعی و رودربایستی با عقلانیت: حسن رحیم پور ازغدی