علوم اجتماعی و رودربایستی با عقلانیت: قسمت هفتم: ربط غایی «انسان و خدا»، تنها توجیه «حقوق فطری بشر»
علوم اجتماعی و رودربایستی با عقلانیت
قسمت هفتم
ربط غایی «انسان و خدا»، تنها توجیه «حقوق فطری بشر»
اینک به نمونه ای اشاره می کنم که غالبا بر آن انگشت می گذارند و بحث سرنوشت سازی در حوزه حقوق سیاسی است؛ مسئله «حقوق طبیعی».
«حقوق طبیعی» جز با تفسیر الاهی، قابل دفاع نظری و تحقق عملی نیست و هر جا که حقوق فطری و ذاتی به عنوان «مبنای علم سیاست» تعریف شد، اگر ربط آن با استدلال الاهی، جهان بینی دینی و نگاه توحیدی به «عالم و آدم» بریده شد دیر یا زود شالوده شکنی شده و به حاشیه رفته است.
بدون اتکا به «ارتباط غایی میان عالم و آدم»، حقوق فطری، حقوق ذاتی، حقوق الاهی یا هر نامی که می خواهید بگذارید، پس از کمی چالش و پرسش و پاسخ زیر سوال رفته و یا از هدف و ماهیت خود، منحرف شده و در عمل نیز میوه تلخ داده است.
نقدا دو دیدگاه در باب حقوق بشر (و حقوق سیاسی و به نحو خاص) را به بحث می گذاریم و دوستان هر اعتراض، نقد یا نظری دارند، در حین گفتگو بفرمایند تا استفاده کنیم:
نگاه کلاسیک که معمولا در دانشگاه ها تدریس می شود، بر اساس متون ترجمه ای و بدون نگاه انتقادی، شکل گرفته و «حقّ و حقوق» را به عنوان مبنای تعریف «قدرت مشروع» و بنیاد «علوم سیاسی» به همان سبک سکولار، صورت بندی می کند. از جمله در «علم حقوق»، به گونه ای بحث می شود که گویی بشر، از آنجا که یک حیوان سیاسی و موجودی بالضروره «اجتماعی» است صرفا برای آنکه بتواند به زندگی اجتماعی ادامه دهد مرزبندی های حقوقی را خود، اختراع کرده است. این است آنچه در کتاب های درسی شما تدریس می شود.
اسرافیل :: علوم اجتماعی و رودربایستی با عقلانیت : حس رحیم پور ازغدی