فلسفه اسلامی: ارسطو و ابن سینا
فلسفه اسلامی
ارسطو و ابن سینا
ابن سینا، ارسطو شناس است و امروز هم ارسطو شناسان دنیا اعتراف می کنند که ابن سینا، ارسطو را خوب شناخت. ابن رشد نیز ارسطو شناس است و هر دوی آنها با امکانات کم و با اینکه زبان یونانی نمی دانستند، توانستند ارسوط را بشناسند و آثار افلاطون را هم خواندند. گرچه ابن سینا آثار افلاطون را نمی پسندند و بیشتر به ارسطو عنایت دارد و در یکجا با صراحت تمام می گوید: «اگر افلاطون همین است که در این آثار است، بضاعتی در علم ندارد مگر اینگه غیر از این ها چیزی بوده که به دست من نرسیده است»
ابن سینا با اینکه برای ارسطو احترام قائل بود، ولی هرگز از ارسطو تقلید نکرد و به تفکر پرداخت. اگر ارسطو مشکلات خاص مدینه آتن و جامعه یونان را داشت و بر اساس آن مشکلات و پیش فرض ها در آن جامعه فکر کرد و فلسفه به وجود آورد، ابن سینا هم در یک جامعه اسلامی- در قرن چهارم و آغاز قرن پنجم- فکر کرد و فلسفه ساخت و ما هم زیاد مقید نیستیم که بگوییم ابن سینا منطبق با ارسطو است.
ابن سینا خودش یک ارسطو است و اگر بالاتر از ارسطو نباشد قطعا کمتر از ارسوط نیست و این ادعا هم بی اساس نیست و به همین دلیل بر اساس تعالیم اسلامی و آیات شریف قرآن و با توجه به عقایدی که داشت و مشکلاتی که در جامعه اسلامی می شناخت، توانست فلسفه بسازد؛ سلف او فارابی نیز همین طور بود. البته آنها به افلاطون و ارسطو توجه داشتند. یعنی آنچه مناسب جامعه اسلامی و عقاید اسلامی شان بود و آنچه مناسب یک جامعه مسلمان بود، به دست آوردند.
ابن سینا حقیقتا یک دایره المعارف بزرگ فلسفی به وجود آورد که بعد از گذشت حدود هزار سال از اندیشه های او، هنوز می درخشد. بعد از ابن سینا هم ما فیلسوفان بزرگی داریم، اعم از کسانی که از او پیروی کردند و یا کسانی که راه های تازه ای گشودند؛ مانند شیخ شهاب الدین سهروردی که باب جدیدی در فلسفه گشود و به خرد ازلی باور داشت.
منبع: عقلانیت و معنویت: غلامحسین ابراهیمی دینانی
(کپی برداری از «اسرافیل» فقط با ذکر منبع مجاز است)
ملا صدرا هم توی اسفار اعتقاد داره که خیلی از حرف های کفر آمیز و مادی ای که فلاسفه روم و یونان گفتند جنبه های خاص نمادین داشته و معنایی ماورای ظاهر داشته