لیبرالیسم فرهنگی
(قسمت دوم)
الکساندر سولژنیستین می گوید:
«اومانیسم، انسان را خود مختار دانست و شر فطری او را نادیده گرفت؛ برای انسان هیچ هدفی جز بهورزی روی زمین معین نکرد و در پایه های تمدن غرب، گرایش خطرناکی را پی ریخت»
حاصل کار اندیشمندان لیبرال در ترویج اومانیسم برای غربی ها، یک دوره فساد بود. به دنبال رواج اومانیسم ، معنویت و قداست از عرصه های گوناگون علمی، فکری و هنری محو شد، و هنرمندان اومانیست خصوصی ترین مسائل جنسی و نفسانی را در مجسمه سازی و نقاشی و رمان به عنوان هنر عرضه کردند.
بر اساس نظر شهید بهشتی، لیبرالیسم تنها منبع شناخت را در انسان انگاری خود اومانیسم، عقل می داند و برای اصالت وحی به عنوان منشاء مستقل معرفت و آگاهی، جایگاهی ندارد. نفی حقیقت ماورایی و معارف وحیانی از سوی اومانیست ها و لیبرال ها در غرب نیز با مخالفت هایی رو به رو شد. جریان هنری نیومن در انتقاد از رویکرد و مواجهه لیبرالیسم با حقیقت می گوید:
«از نظر من لیبرالیسم، آزادی دروغین اندیشه است. یا اندیشیدن در مورد مسائلی که به دلیل ساختمان ذهن بشر، اندیشه راه به جایی نمی برد و بنابراین موردی ندارد»
سیر مطالعاتی پیشنهادی:
مطالب پیشنهادی:
غرب شناسی: نگاه انسان مدرن به عالم
اومانیسم یا انسان محوری: وقتی در غرب انسان، خدا می شود
جاهلیت مدرن: غرب و جهان در عصر جاهلیت مدرن
غرب شناسی: تاریخ غرب مدرن: رنسانس و غرب مدرن
آمریکا شناسی: توتالیتاریسم لیبرال در آمریکا
(کپی برداری از «اسرافیل» فقط با ذکر منبع مجاز است)