علوم اجتماعی و عقلانیت. حقوق ذاتی و حقوق بشر
علوم اجتماعی و رودربایستی با عقلانیت
حقوق ذاتی و حقوق بشر
حق ذاتی قابل واگذاری نیست
حقوق ذاتی، قابل سلب از سوی بشر نیست. چرا؟ زیرا قابل جعل از سوی بشر نیست؛ نه فرد، نه حزب، نه طبقه و صنف، نه اقلیت و نه اکثریت، نمی توانند حقوق ذاتی به ما بدهند و یا از ما بگیرند. حقوقی هست که هیچ کس نمی تواند از من و شما سلب کند. بگذار یک قدم جلوتر برویم، خود من و شما هم نمی توانیم از آن دسته حقوق خود، صرف نظر کنیم. به عنوان نمونه، «حق حیات» خود را نمی توانیم به کسی واگذار و یا از آن صرف نظر کنیم، یعنی حق خودکشی هم نداریم.
حق کرامت ما نیز، مِلک ما نیست که قابل واگذاری باشد. آری، «حق» نامیده می شود اما گمان نکنیم که چون «حق» است پس می توان از آن صرف نظر کرد. تعبیر «حق حیات» و «حق کرامت» گاه سوء تفاهمی پیش می آورد که گویی قابل انصراف باشند زیرا اگر چنین چیزی حق من است قاعدتا باید بتوانم از حق خودم بگذرم!! حال آنکه «حقوق ذاتی و بنیادین»، گرچه حق بشر است، اما خود او هم نمی تواند از آن بگذرد.
به تعبیر جاودانه حضرت امیر (ع)، خداوند در همه چیز، بشر را آزاد گذارد اما در یک مورد به او، چنین رخصتی نداد و آن، «حق کرامت» است که کسی نمی تواند آن صرف نظر کند.
فلسفه مادی، نامادریِ حقوق بشر
خداوند این اجازه را به بشر نداده است که از کرامت الاهی خود انصراف دهد. هیچ کس نمی تواند از «انسانیت»، استعفا دهد با آنکه اصطلاحا یک «حق» است. در عین حال، «انسان بودن»، یک تکلیف، بلکه تکلیف اصلی انسان و هدف خلقت اوست و قابل اغماض نیست. این حق، حق ذاتی و الاهی است و حق الاهی برای ما تکلیف می آورد و صرفا حق به معنای لغوی و اصطلاحی نیست.
با این طرز نگاه و تنها با تفکر توحیدی و از راه انبیاء است که به حق و کرامت و حقوق بشر می توان رسید، «حریم» تعریف نموده و آن را تقدیس کرد. فقر تئوریک برای اثبات قداست و ثبات حقوق بشر، یک تضاد پنهان، اما وحشتناک را در «فرهنگ حقوقی غرب» دامن زده و این دو گانگی زبان تا کنون ادامه دارد.
اسرافیل: علوم اجتماعی و رودربایستی با عقلانیت: حسن رحیم پور ازغدی