سیر تفکر معاصر: غرب شناسی و غرب زدگی: فلسفه غرب و فلسفه اسلامی
سیر تفکر معاصر
غرب شناسی و غرب زدگی
فلسفه غرب و فلسفه اسلامی
در گذشته هنگامی که مسلمین با فلسفه و تفکر غیر اسلامی به خصوص فلسفه یونانی ارتباط یافتند، صورتی جدید از آن را ادراک کردند. در گذشته معارف چینی و هندی و ایرانی و رومی و یونانی و سریانی و عبرانی و غیره نیز در پی انتقال به حوزه اسلامی صورتی دیگر پذیرفته و در حکم ماده بازاندیشی شده بود.
ارسطویی که ما در فلسفه اسلامی می شناسیم، در حقیقت باید او را ارسطویی اسلامی خواند. او حکیمی است متأله در حد و طور پیامبری. و آن ارسطویی که یونانی بوده، فیلسوفی بوده است از فلاسفه، و البته موسس و معلم بزرگ فلسفه یونانی. بدین گونه دعوی جماعتی از شرق شناسان و اتباع آنان که فلسفه در جهان اسلامی را همان فلسفه یونانی به زبان اسلامی (عربی) می دانسته اند، سخنی است از سر گزاف و به دور از تحقیق عمیق.
به اعتقاد برخی از نویسندگان نیز فلسفه در اسلام ماهیتی مستقل از فلسفه یونانی و وحی دارد. صدوقی سها در کتاب تاریخ حکما و عرفا متاخرین صدرالمتألهین می نویسد:
«هرچه که هست در اضافت و تسمیه فلسفه است به اسلام و اسلامی، که البته نادرست می نماید. بدان گونه که بیاوردیم اتحاد و حقیقت معقولات انسانی بالخص، که خالی از شائبه متوهمات نیز نبوده باشد، با مشروع مبتنی بر وحی ممتنع است، و از این روی «فلاسفه اسلامی» بدین صورت اسمی بی مسمی است. بدین معنی که آنچه مثل را، به شفا و اشارت است، نظامی که نه اسلامی است بالمعنی الاخص، یعنی چنان نیست که مبتنی بر وحی بوده باشد و نه یونانی است، بل نظامی است خاص خویش.»
نکته ای که در سخن فوق است، می تواند به وضوح این حقیقت را بیان کند که فلسفه اسلامی به هر حال موجودیتی خاص پیدا کرد و در جهان اسلامی به نحوی در کنار وحی موثر افتاد و در کلام که به عقاید می پرداخت و نیز علوم طبیعی و ریاضی و صنایع و فنون به کار آمد. البته این نظر با آنچه در مباحث گذشته آمد پذیرفتنی نیست. به عقیده راقم این سطور ماده فلسفه یونانی در عالم اسلامی از روح و حیاتی متاثر شد، از اینجا به نوبت در جهان اسلامی تاثیر گذار گردید. خلاصه آنچه که به تمدن اسلامی انتقال یافت یونانی باقی نماند بلکه در ذات اسلامی گردید.
اسرافیل: سیر تفکر معاصر جلد دوم: محمد مدد پور