امریکا شناسی: اقتصاد سرمایه داری امریکا: بحران اقتصادی امریکا
امریکا شناسی: اقتصاد سرمایه داری امریکا: بحران اقتصادی امریکا:::برای کسانی که تحلیل درباره امریکا و رویدادهای دنیا را در چارچوب معرفت شناسی دیگری مطالعه و مشاهده می کردند، این بحران اقتصادی و ورشکستگی موسسه های مالی و بانکی امریکا نه تنها شگفت آور نبود، بلکه قابل پیش بینی بود. 11 بهمن 1386 ش. برابر با 31 ژانویه 2008 م. زمانی که هنری پالسون وزیر خزانه داری امریکا از سلامت اقتصاد امریکا به دنیا خبر می داد، من در مقاله ای با عنوان «رکود اقتصادی در امریکا» ورشکستگی مالی و بانکی را این گونه پیش بینی کردم و نوشتم: «این کشور (امریکا) عملا در یک حالت بحران اقتصادی به سر می برد».
بند اول آن مقاله چنین آغاز می شد: «رکود اقتصادی امریکا شروع شده، ولی دولت و بانک مرکزی امریکا هنوز این بحران را اعلام نکرده است. در تاریخ اقتصاد امریکا همیشه یک فاصله 3 تا 6 ماهه بین واقعه اقتصادی و اعلام رسمی آن وجود داشته و رکود اقتصادی امریکا در سال جدید 2008 م. که اکنون ما در آستانه آن هستیم، از این امر مستثنی نیست. خبر رکود اقتصادی باید به تدریج و آرامی به مردم امریکا داده شود، زیرا اقتصاد مدرن امروزی با تصورها و اعتماد مردم رابطه مستقیم دارد. امریکا بزرگترین اقتصاد دنیا را داراست و در عصر جهانی شدن سرمایه، کار و فناوری اطلاعاتی هر تغییر و تحولی در امور مالی، بازرگانی و بانکی امریکا تاثیر بسیاری بر اقتصاد بین المللی خواهد داشت» و همینطور هم شد.
.
ما با آمار اقتصادی از بی اعتمادی و اعتبار مالی و بانکی، از خودداری مردم امریکا در پرداخت حساب و بدهی های خود و از بیلان سود و زیان شرکت ها و موسسه های بزرگ صحبت کردیم و از شرکت ها و بنگاه های غول آسا که احتمال ورشکستگی آنها می رفت، از جمله موسسه مالی مریل لینچ نام بردیم. این بنگاه سرمایه گذاری و سهام بورس- که یکی از بزرگترین و قدیمی ترین موسسه های مالی امریکا بود و بیش از یک قرن از تاسیس آن می گذشت و نسل های امریکایی با نام آن به خوبی آشنا بودند – در عرض یک روز پس از ورشکستگی تعطیل و نام آن برای همیشه از ردیف بانک ها و موسسه های قدیمی و بزرگ امریکا حذف شد.
انعکاس بحران اقتصادی امریکا در بین مطبوعات، رسانه ها و نخبگان امریکا، که از پوشش آن غفلت کرده بودند بسیار سطحی بود اما تاثیر آن در زندگی روزمره شهروندان بسیار عمیق بود. مجله نیشن که به جناح لیبرال و مترقی امریکا تعلق دارد، در سه مقاله خود (20 اکتبر 2008 م. ) نوشت:
«کشور ما در یک تقاطع بی نظیر و خطرناک قرار دارد. نظامی قدیمی و فروپاشیده است و تمام مراکز قدرت که بر ما حکومت می کنند، به واقع با این رویدادها بی ارزش شده اند. رئیس جمهور (جرج دبلیو بوش) بی معنا و باورنکردنی شده است، حتی برای حزب سیاسی خودش (جمهوری خواهان)، او حزب دموکرات ها را که کنگره امریکا را در کنترل خود دارند نیز با سیاست های خود دچار مشکل کرده است، وزیر خزانه داری با نظر خودخواهانه و متکبرانه اش در مقابله با این بحران اقتصادی مورد اعتماد عامه مردم نیست و همینطور محافظه کاری بانک مرکزی (فدرال رزرو) و رئیس آن. قدرت بخش خصوصی وال استریت (مرکز مالی امریکا) به شدت باعث شرمساری و ناامیدی شده است»
امریکا شناسی: دایره انحصاری ثروتمندان
امریکا شناسی: امریکا آنگونه که هست
.
روزنامه با نفوذ نخبگان امریکا، نیویورک تایمز، در سه مقاله اش با عنوان «نبود رهبری» (25 سپتامبر 2008 م.) از فقدان رهبری در کشور و از فروپاشی و نبود آگاهی سیاسی و اقتصادی ناله کرد. نویسنده اقتصادی روزنامه واشنگتن پست، نیز در مقاله ای با عنوان اقتصاد ورشکسته (29 سپتامبر 2008 م.) نوشت: «چیزی که ما مشاهده می کنیم، به معنای جامع و وسیع آن، ورشکستگی اقتصاد مدرن است». روزنامه محافظه کارمالی و اقتصادی فایننشال تایمز لندن نیز این بحران مالی امریکا را «پایان الگوی سرمایه داری امریکا» در جهان اعلام کرد. خلاصه کلام مطبوعات امریکا این بود که امریکا رهبری اقتصادی دنیا را از دست می دهد.
به دنبال ورشکستگی های بانکی و مالی امریکا، وال استریت حدود یک تریلیون دلار خسارت دید. ولی صدمه اصلی نصیب مردم ایالات متحده امریکا شد. با سقوط قیمت ارزش مسکن و خانه، شهروندان امریکا حدود 4 تا 5 تریلیون دلار ضرر دیدند. سه دهه قبل در 1980 م. صاحبان مسکن در امریکا 70 درصد از دارایی خانه خود سود داشتند ولی این رقم در سال 2008 م. به 30 تا 40 درصد تنزل پیدا کرده بود. بر اساس تخمین روزنامه واشنگتن پست (8 اکتبر 2008 م.) شهروندان امریکا در 15 ماه، به دنبال ورشکستگی بانک ها و بنگاه های مالی 2 تریلیون دلار پس انداز و بازنشستگی را که تنها رقم ثروت آنها به شمار می رود، از دست دادند. بیکاری در امریکا به هفت درصد از جمعیت کل و 11 درصد بین سیاه پوستان رسید و کسری بودجه امریکا در سال 2008 م. از 400 میلیارد دلار عبور کرد. هزینه های دولت امریکا در جنگ های عراق و افغانستان و بودجه هنگفت نظامی و دفاعی امریکا، که تقریبا نزدیک به 50 درصد کل هزینه های نظامی سایر کشورها را تشکیل می دهد- یکی از عوامل اصلی بدهی بزرگ ملی است.
خرج و هزینه جنگ عراق، به تنهایی ماهیانه حدود 12 میلیارد دلار تخمین زده شده است؛ در حالی که 13 درصد جمعیت امریکا بر اساس آمار رسمی دولت در شرایط فقر زندگی می کنند. جالب اینکه سود سالیانه کمپانی انرژی و نفت امریکا، اگزون- که یکی از بزرگترین شرکت های جهانی است- در سال 2007 م. از 30 میلیارد دلار تجاوز کرد که این رقم سود برای یک شرکت خصوصی در طول تاریخ امریکا بی سابقه بوده است.
جریان خصوصی کردن بی اندازه اقتصاد، به ویژه امور خدماتی، رفاهی و تقلیل نظارت بر کارکرد شرکت های تجارتی و مالی – که از زمان ریاست جمهوری رونالد ریگان در دهه 1980 م. ادامه دارد.- و فقدان نظارت دقیق دولت بر امور بانکی و مالی، یکی از دلایل اساسی این ریخت و پاش های اقتصادی در امریکاست. امریکا که همیشه از خصوصی کردن و دخالت نکردن دولت در امور مالی صحبت کرده است، در سپتامبر 2008 م. با دولتی و ملی کردن بانک ها و موسسه های بزرگ مالی وال استریت و با اختصاص دست کم 700 میلیارد دلار پول از بیت المال مردم، مالیات دهندگان و شهروندان امریکایی، به نجات بانک ها و بنگاه های ورشکسته مالی رفت و این در شرایطی بود که حتی خود کنگره، دولت امریکا و وال استریت، مطمئن نبودند که این بسته مالی و کمک چند صد میلیارد دلاری، از رکود اقتصادی عمیق امریکا جلوگیری کند. دولتی و ملی کردن موسسه های ورشکسته که همیشه از دیدگاه امریکا یک اقدام سوسیالیستی و نپذیرفتنی بود، اکنون تناقض الگوی کاپیتالیسم و سرمایه داری امریکا را نشان می دهد.
.
جامعه و مردم امریکا: روز سپاس از سرمایه داری
تناقض های نظام سرمایه داری امریکا
این اولین باری نبود که دولت و خزانه داری امریکا با بخشش بسیار بیت المال ملت، به نجات سرمایه داران و موسسه های کلان امریکا رفت. در دهه 1980 م. دولت امریکا با دادن میلیاردها دلار کمک بلاعوض (حدود 120 میلیارد دلار آن روز) به نجات بانک های خصوصی ورشکسته رفت و در یک مورد دیگر با اهدا و بخشش میلیاردها دلار، کمپانی بزرگ خودروسازی کرایسلر را از ورشکستگی و سقوط نجات داد.
یک انتقاد بزرگ به تصمیم کمک 700 میلیارد دلاری دولت امریکا به بانک ها و موسسه های مالی- که در طول تاریخ امریکا بی سابقه بوده است- این است که کمک و تعاون دولت متوجه شرکت ها و سهامداران است، نه شهروندان و افرادی که توانایی پرداخت رهن خانه خود را نداشته و یا بر اثر این ورشکستگی تمام دارایی و پس انداز بازنشستگی خود را بر باد رفته دیدند. به عبارت دیگر، دموکراسی اقتصادی امریکا نیز یک نوع پولیارکی و الیگارشی در دست عده ای محدود است.
.
علل اصلی بحران
.
بحران اقتصادی سال 2008م. امریکا در مقایسه با بحران بزرگ اقتصادی دهه 1930م. – که دنیا را فراگرفت- تنها مالی و بانکی نبود، بلکه ابعاد سیاسی، نظامی و اجتماعی داشت. در اینجاست که باید پرسید علل اصلی و بنیادین این بحران ها چیست؟ چرا آگاهی، درک و فهم امریکا به آینده کمتر شده است؟ علل این بحران ها را می توان در سه عامل که مثلث بحران امریکا را تشکیل می دهد خلاصه:
1) طمع
2) ترس
3) جهالت
این سه عامل که بارها در نوشته های خود آن را تبیین کرده ایم، مفاهیم روشنی هستند که مجموعه ای ازفرضیه ها و نظریه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، و اجتماعی را در خود تلفیق می کند. این عوامل در هر سیستم زنده اجتماعی وجود دارد، از افراد و گروه و سازمان ها گرفته تا حکومت ها و دولت ها.
ولی درجه آسیب پذیری هر نظام و سیستم با کیفیت و کمیت این سه عامل، در طول زمان، مکان و با درجه مبارزه هر سیستم متغیر بوده و ارتباط کاملی دارد. در امریکا این مثلث بحران بر اثر سرمایه داری ویژه ایالات متحده به سطح گسترده ای رسیده است و به روشنی در بحران و ورشکستگی های اقتصادی، سیاسی و نظامی امروز امریکا دیده می شود. چطور می شود که در پرقدرت ترین اقتصاد دنیا، یعنی امریکا، 45 میلیون از نفوس و شهروندان آن از داشتن بیمه و بهداشت محروم باشند؟
بحران اقتصادی و ورشکستگی مالی و بانکی امریکا در سال 2008 م. زمانی صورت گرفت که ایالات متحده امریکا خود را برای انتخاب رئیس جمهور جدید آماده می کرد. دو حزب مسلط امریکا، جمهوری خواهان و دموکرات ها خود را برای این رقابت بزرگ آماده می کردند. برای اولین بار در تاریخ جمهوری امریکا، یک سیاه پوست امریکایی افریقا نژاد که اجدادش در کنیای افریقا و هاوایی امریکا ریشه داشتند از سوی حزب دموکرات ها به عنوان نامزد نهایی ریاست جمهوری آن حزب به مردم امریکا معرفی شده بود.
باراک اوباما 45 ساله، سناتور انتخابی ایالت ایلی نوی و تحصیل کرده دانشگاه هاروارد با جان مک کین، سناتور انتخابی ایالت آریزونا و نامزد 72 ساله حزب جمهوری خواهان – که مدتی نیز به عنوان خلبان و افسر در جنگ ویتنام شرکت کرده بود- با هم در رقابت بودند. امریکا در باتلاق سیاسی و نظامی عراق و افغانستان فرورفته بود. مردم امریکا و نخبگان آن به دنبال یک منجی سیاسی و اقتصادی بودند که امریکا را از این بحران ها نجات دهد.
هشت سال قبل از آن، آغاز ریاست جمهوری جرج دبلیو بوش و دارودسته نومحافظه کاران با افتضاح ها و تخلفات انتخاباتی و جریان های تروریستی 11 سپتامبر 2001 م. همراه بود و اکنون بوش با بحران دیگری که سراسر امریکا و دنیا را فراگرفته بود و اقتصاد جهان را بر هم زده بود، کاخ سفید را ترک می کرد. بدین ترتیب، دولت بوش که با بحران سیاسی روی کار آمده بود با بحران اقتصادی کنار رفت.
.
اقتصاد امریکا: بهشت زمینی سرمایه داران
امریکا شناسی: رکود اقتصادی هر 6 سال یکبار
.
اسرافیل: امریکا شناسی: اقتصاد سرمایه داری امریکا: بحران اقتصادی امریکا//
امریکا شناسی: فراز و فرود یک امپراتوری: پروفسور حمید مولانا// انتشارات امیرکبیر
- ۹۸/۰۹/۲۹