نیچه: دجّال: نقد مسیحیت در اندیشه های نیچه 2
نیچه
دجّال: نقد مسیحیت در اندیشه های نیچه 2
در عصر ما به مفهوم تاریخ افتخار می کنند، اما چگونه می توانند این حماقت را به خود بقبولانند که مسیحیت با آن حکایت معجزه گر و رستگار کننده آغاز می شود و تمام امور مقدس و نمادین، نوعی تکامل بعدی است؟
بر عکس، تاریخ مسیحیت (و در واقع از همان زمان مرگ بر صلیب) تاریخ سوءتفاهمی گام به گام خشن تر شده در باب نمادگرایی آغازین است. با هر بار گسترش مسیحیت در میان توده های پرشمارتر و ناپخته تر که پیوسته فاقد شرایط درک آن بوده اند، لزوم تبدیل مسیحیت به امری مبتذل تر و وحشیانه تر فزونی یافت و این چنین مسیحیت همه ی آموزه ها، رسوم و آیین های زیرزمینی امپراتوری روم و یاوه سرایی های خردهای بیمار را فرو بلعید.
سرنوشت مسیحیت بسته به ضرورتی است که بر آن اساس باید باور به آن به همان اندازه ی نیازهای بیمار، پست و مبتذل باشد و این نیازها را برآورد، یعنی در قالب کلیسا، این نهاد، خصم جان هر صداقت، هر بلندی روح، هر نظم عقلی و هر نوع انسانیت آزادمنشانه و مهربانانه وحشیگری بدل به قدرت می شود. ارزش های مسیحیِ پسندیده چنین است و تازه ما، ما جان های آزاده شده، سترگ ترین تضادی را مطرح کرده ایم که تاکنون وجود داشته است!...
اسرافیل :: دجال: تلاشی برای نقد مسیحیت: فردریش ویلهلم نیچه- ترجمه دکتر سعید فیروز آبادی- نشر جامی