سرباز عقل

مطالبی درباره فلسفه و جامعه شناسی | غرب شناسی | شرق شناسی | اسلام و ایران | رسانه و تکنولوژی | سیر مطالعاتی

سرباز عقل

مطالبی درباره فلسفه و جامعه شناسی | غرب شناسی | شرق شناسی | اسلام و ایران | رسانه و تکنولوژی | سیر مطالعاتی

مشخصات بلاگ
سرباز عقل

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»
«إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم»
خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند. (قرآن کریم. سوره مبارکه رعد آیه 11)

 

ماهیت و تاریخ فلسفه اسلامی | معنی و چیستی عقل| عقل و عاقل و معقول در نظر ابن سینا: برزو تاریخی ادیان جهانی همزمان است با مرحله ای که انسان بر تفرد خود وقوف می یابد. عکس این تعبیر نیز صادق است یعنی می توان ادعا کرد که بروز تاریخی ادیان جهانی در واقف شدن انسان بر منفرد بودن خویشتن نقش تعیین کنده ای دارد. دین جهانی، دینی است که به مرز و بوم یا قوم و نژادی معین اختصاص ندارد. همه افراد آدمی در منفرد بون خود می توانند از دین جهانی بهره مند شوند و آن را چراغ راه خویش سازند. در ادیان بومی و قومی وضع به گونه ای دیگر است و با آنچه در ادیان جهانی دیده می شود تفاوت دارد. هنگامی که انسان به دعوت یک دین جهانی لبیک می گوید، برای رها شدن از حدود و قید و بندهای قومی و نژادی و یا هر گونه وابستگی که آدمی را در چارچوب امور نفسانی محبوس می سازد آمادگی پیدا می کند.

 

در قرآن مجید ملاک برتری انسان نزد خداوند، پرهیزکاری بوده و اساس رفعت و علو مقام او در علم و آگاهی شناخته شده است. علم و آگاهی از آثار و ثمرات عقل است و بدون فعالیت عقل، وصول به علم و آگاهی امکان پذیر نیست. در رساله معراج نامه شیخ الرئیس ابوعلی سینا چنین آمده است:

«فرق میان علم و عقل چیزی جز به نام نیست اما اندر حقیقت یک قوت است که پذیرا و داناست. همان که داند، پذیرد و همان که پذیرد، داند... نفس ناطقه جوهری است قائم به خود از لطافت چنان شده که موضوع نمی پذیرد و قائم است به خود هر چه داند به «خود» داند. عالمِ ذات خود است. علم خویشتن به خود اندر یابد و به خود قبول کند. آنگاه حقیقتِ اندر [یابنده] را عقل گویند و حقیقت اندر یافته را «علم» گویند و چون به خود بداند و اند [یابد] و بپذیرد و دیدنیِ حقیقی ظاهر شود آن را «بصیرت» خوانند...

 

... و چون اندر ادراک رود و نهایتِ ادراک طلبد «تفکر» گویند. و چون بد از نیک جدا کند «تمییز» گویند. و چون آن تمییز کرده را قبول کند «حفظ» خوانند. و چون آشکارا خواهد کرد «خاطر» گویند. و چون به ظهور نزدیک رسد «ذکر» گویند. و چون اراده کشف مجرد شود «عزم» و «نیت» گویند. و چون به زبان پیوندد «کلام» خوانند و چون اندر عبارت آرد «قول» خوانند. و از اینجاست که اندر اعراض اندر اوفتد و چون اندر جسمانیات روان شود سر جمله این مقدمات را «نطق» خوانند و منبع همه این قوت ها را «نفس ناطقه» خوانند. پس شرفِ آدمی از ابتدای از دریافت است تا نهایت کلام» (ابن سینا، معراج نامه صص 85-86)

 

همان سان که در این عبارات مشاهده می شود علم و آگاهی به هیچ وجه جدا از عقل نبوده  و تنها در عالم اعتبار و به حسب نام می توان از نوعی جدایی و تفکیک در میان آنها سخن گفت. حقیقت، از آن جهت که مدرِک و دریافت کننده است «عقل» نامیده می شود ولی از آن جهت که دریافت می گردد و مدرَک واقع می شود در زمره «علوم» قرار می گیرد.

عناوین مهم دیگری نیز وجود دارند که همه آنها از شئون عقل شمرده شده است. این عناوین به ترتیب عبارتند از: بصیرت، تفکر، تمییز، حفظ خاطره، ذکر، عزم، نیت و امثال آنها. اگر رساله معراج نامه در واقع از آثار ابن سینا شمرده شود باید بپذیریم که این فیلسوف بزرگ  برخلاف آنچه در سایر آثار خود ابراز داشته در این رساله به اتحاد عاقل و معقول اعتقاد پیدا کرده است.

 

ما اکنون درباره اتحاد عاقل و معقول سخن نمی گوییم. همین اندازه یادآور می شویم که آنچه ابن سینا ضمن این رساله درباره عقل ابراز داشته از اهمیت ویژه برخوردار است. او در باب نطق و نبوت به بررسی پرداخته و چنین می گوید: «نطق، دریافت معنی است به خود  و نبوت دریافت حقایق است به تایید قدسی... روح القدس چون نقطه است و نبوت چون خط و رسالت چون سطح و دعوت چون جوهر و ملت چون جسم و رونقِ جسم به روح باشد. همچنین قدرت ملت به نبوت باشد و جسم، عام و نقطه، خاص است. جسم، محسوس و معین و مدرَک و نقطه نامعینِ نامدرک و نامحسوس به شمار می آید لا تدرکه الابصار»

 

پس ابتدای همه چیزها نقطه است و ابتدای همه کارها روح القدس است. سلطنت نقطه بر موجودات معلوم است و سلطنت نفس قدسی بر معقولات ظاهر و آشکار است. چنانکه در قرآن مجید آمده است: «و هو القاهر فوق عباده»... آنچه نبی از روح القدس دریابد معقول محض باشد و آنچه می گوید محسوس باشد که به زینت وهم و خیال آراسته شده است. چنانکه فرمود: «نحن معاشر الانبیاء امرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم». البته معقول مجرد را به عقل مجرد ادراک توان کردن و آن دریافتنی بود و نه گفتنی. پس شرط انبیاء این است که هر گونه معقولی که دریافت کنند آن را اندر محسوس تعبیه کنند  و اندر قول آرند تا اینکه امت متابعت آن محسوس کنند  و برخورداری ایشان  هم از معقول باشد و لیکن برای امت، محسوس و مجسم کنند. و بر وعده ها و امیدها بیفزایند و گمان های  نیکو زیادت کنند تا شروط آن به کمال رسد و قاعده و ناموس شرع و اساس عبودیت، منحل و مختل نشود و آنچه مراد نبی است پنهان نماند و چون به عاقل رسد به عقل خود ادراک کند، که گفته های نبی (ص) همه رمز باشد که آکنده از معقول است. البته شخص غافل به ظاهر کلام نگرد و دل بر محسوسات خوش کند و اندر جوالِ خیال شود و از آستانه وهم در نگذرد.

 

همانگونه که در این عبارات مشاهده می شود ابن سینا همه احکام شرع و دستورات دین را معقول دانسته  و معتقد است این حقایق معقول در کسوت الفاظ و کلمات پوشیده شده و در حدود فهم و مراتب ادراک اشخاص ارائه گشته است. تردیدی نمی توان داشت که که مراتب فهم اشخاص متفاوت بوده و در برخورد با حقایق دینی هر کسی می تواند فقط به اندازه فهم و میزان ادراک خود از آنها بهره مند گردد. باید توجه داشت که مراتب متفاوت یک حقیقت به وحدت آن حقیقت لطمه وارد نمی سازد و یک حقیقت می تواند تجلیات گوناگون داشته باشد.

 

سرباز عقل: ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام: غلامحسین ابرهیمی دینانی| ماهیت فلسفه اسلامی| تاریخ فلسفه اسلامی| معنی و چیستی عقل| عقل و عاقل و معقول در نظر ابن سینا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">