سرباز عقل

مطالبی درباره فلسفه و جامعه شناسی | غرب شناسی | شرق شناسی | اسلام و ایران | رسانه و تکنولوژی | سیر مطالعاتی

سرباز عقل

مطالبی درباره فلسفه و جامعه شناسی | غرب شناسی | شرق شناسی | اسلام و ایران | رسانه و تکنولوژی | سیر مطالعاتی

مشخصات بلاگ
سرباز عقل

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»
«إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم»
خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند. (قرآن کریم. سوره مبارکه رعد آیه 11)

۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شرق» ثبت شده است

غرب شناسی

مسیحیت در خدمت سیاست غرب

 

به نظر می‌رسد که در عالم اسلام و خاصّه در نزد ایرانیان تا دوره‌ی معاصر و حتی صرفاً تا سده‌ی اخیر، هیچگاه تفکر غربیان مستقل و جدا از اعتقاد دینی آنها، یعنی مسیحیّت مطرح نشده باشد. از لحاظ تاریخی چنین مینماید که فرد غربی از نظرگاه مسلمانان ایرانی الزاماً مسیحی است و فرقی نمی‌کند که او کاتولیک یا اورتدکس و یا پروتستان باشد، یا از کشوری معین و با قصد و غرض خاصّی به ایران آمده باشد. به هر صورت مشخصه‌ی غربیان، در درجه‌ی اول، مسیحی بودن آنها دانسته شده است و به نحو عام «خاج‌پرست»، «چلیپاپرست»، نصارا و ترسا نامیده شده‌اند، بدون اینکه الزاماً فِرَق و مذاهبِ مختلف آنها در نظر گرفته شوند، البته بجز ارامنه و نسطوری‌ها که به سبب شناخت درون‌مرزی و بومی، بی‌آنکه از لحاظ اعتقادی متفاوت از آنها دانسته شوند، آشناتر و شناخته‌تر تلقی شده‌اند و به مانند کلیمیان در اذهان ایرانیان سابقه‌ی تاریخی طولانی‌تری را تداعی می‌کنند تا گروهی از عصر مغول به بعد گاهی «فرنگان» و بعد فرنگیان نامیده شده‌اند.

 

ایرانیان مثل تمام مسلمانان دیگر، اطلاعات بنیادی خود را در مورد این امم، از کتاب آسمانی خود می‌گیرند و در قرآن مجید، اشاره‌های زیادی در مورد انبیا می‌یابند و افزون بر سوره‌ی مریم، در جای جایِ کتاب مقدس خود، نام مسیح و شمه‌ای از سیره او را می‌خوانند. از بدو پیدایی ادبیات فارسی، اعم از منثور یا منظوم، به صور مختلف نیز اشارات فراوانی به عیسی و مریم شده است و خاصّه در اشعار، کنایات و ترکیبات زیادی، همچون «عیسی دم» «روان‌بخش عیسی»، «مسیح نفس»، «مسیحای مجرد»، «روی پاک و مجرد چو مسیحا» و غیره ... دیده می‌شود. حتی گاهی بدون اینکه بخواهیم از مسیحی‌زاده‌هایی همچون خاقانی صحبت کنیم، از لحاظ عرفانی در این زمینه- چه در ایران و چه خارج از ایران- گاهی کار به افراط‌گویی کشیده و فی‌المثل حلاج نسخه‌ی اسلامی و عرفانی مصیبت مسیح قلمداد گردیده است.

 

بقیه متن در «ادامه مطلب»

(کپی برداری از «اسرافیل» فقط با ذکر منبع و لینک مستقیم مجاز است)

  • سرباز عقل

چرا بلوک کشورهای مخالف موجودیت رژیم صهیونیستی شکل نمی گیرد؟

 

مسیحیت یهودی- مسیحیت صهیونیستی- آمریکا- اسرائیل- صهیونیسم- فراماسونری- غرب- غرب شناسی- تورات و انجیل- مسیحیت سیاسی- سیاست آمریکا- دین و مذهب آمریکا- اسرافیل

 

جا دارد که جبهه‌ای متشکل از آنانی که از اساس اسراییل را به رسمیت نمی‌شناسند شکل بگیرد؛ جبهه ای که هم در سطوح رسمی و دولتی حامیانی قوی و جدی دارد و هم در سطوح توده‌ها و مردم طرفداران بسیاری. باید خط مرزهای جدی میان تمامی کشورهایی که به نحوی از انحاء موجودیت این کیان سرطانی را پذیرفته اند و کشورها و ملت‌هایی که تن به چنین ذلتی ندادند صورت بگیرد و جای هیچ مجامله و تعارفی هم در این زمینه وجود ندارد. اوضاع آنچنان اسفناک شده است که سعودی‌ها تکه بار ترکیه و قطر می کنند و روابط پنهان و آشکارشان را با رژیم صهیونیستی به یادشان می‌آورند و کسی نیست که در این وانفسا به همه ایشان بگوید که همه‌تان غلط کردید.

 

 چرا کشورهای قدرتمند و موثری چون مالزی بعنوان یکی از ثروتمندترین کشورهای مسلمان، پاکستان بعنوان یکی از پرجمعیت‌ترین و موثرترین کشورهای مسلمان، الجزایر بعنوان یک کشور عربی مسلمان مقتدر، در کنار ایران اسلامی نباید ائتلافی جدید را از تمامی کسانی‌که موجودیت این کیان غاصب را برسمیت نشناخته اند، رقم بزنند؟ چرا وزارت خارجه بدنبال برگزاری نشستی از نمایندگان و سران مجموعه کشورهایی مسلمان و غیر مسلمانی که هیچ روابطی را با رژیم غاصب ندارند، نیست؟ چرا مجلس شورای اسلامی بعنوان نهاد قانون‌گذار کشور، بدنبال برگزاری نشستی فوق العاده از تمامی مجالسی که رابطه با رژیم صهیونیستی را ممنوع و غیر قانونی اعلام کرده‌اند نیست؟ چرا رسانه‌های ما بدنبال ارائه دلایل منطقی و تاریخی و سیاسی برای به رسمیت نشناختن رژیم صهیونیستی، در قالب‌های مختلف رسانه‌ای نیستند؟ چرا نباید رابطه با اسراییل اقلا در میان کشورهای اسلامی تبدیل به ننگ و عار گردد تا کسانی سکان حمایت از فلسطین را بدست نگیرند که در سخت‌ترین شرایط مردم فلسطین، حتی حاضر نشدند تشری به سفرای اسراییلی در کشورشان بزنند یا سفرایشان را از سرزمین های اشغالی ۱۹۴۸ فرا بخوانند؟

 

بقیه متن در «ادامه مطلب»

(کپی برداری از «اسرافیل» فقط با ذکر منبع مجاز است)

  • سرباز عقل

غرب شناسی

امریکا شناسی: تاریخ و تمدن امریکا: پایه های تمدن امریکا (قسمت دوم)

 

امریکا- امریکا شناسی- فرهنگ امریکا- دین و مذهب امریکا- اجتماع و جامعه امریکا- سیاست امریکا

 

با توسعه شهرنشینی و شهروندی، افزایش جمعیت، مهاجران، قوای انسانی جدید و صنعتی شدن کشور، امریکا با نظام سرمایه داری نوین، در مسیر تمدن امروزی خود گام برداشت. با اصول و شرایط فوق، فرهنگ و جامعه امریکا به کلی تغییر یافته بود. آزادی و فردگرایی در هم ادغام شده و عدالت اجتماعی و مسئولیت اشتراکی فراموش شده بود. به مدت بیش از یکصد و پنجاه سال، یعنی از اوایل قرن نوزدهم تا اواسط قرن بیستم، در حالی که تمام قاره های دنیا به ویژه اروپا و آسیا و همچنین مرزهای ملی مورد هجوم بیگانگان قرار گرفته و جنگ های داخلی و منطقه ای ادامه داشت و از امنیت، صلح و آرامش خبری نبود، قاره امریکای شمالی با محافظت دو اقیانوس بزرگ و با فراغت نسبتا کامل به توسعه اقتصادی، سیاسی و فناوری داخلی خود پرداخته و خود را از تجاوزهای دیگران مصون نگاه داشت.

 

پایه های این تمدن  در چند اصل خلاصه می شد:

  1. فردگرایی و آزادی های فردی
  2. مستثنی بودن امریکا و امریکایی ها از کشورها و مردم دیگر
  3. تسلط بر طبیعت
  4. قدرت طلبی و رقابت
  5. تولید و انباشت ثروت
  6. جدایی دین از سیاست و حکومت
  7. کوشش در وحدت و اتحاد با ایالت ها در سایه یک نظام سیاسی فدرال
  8. توجه به علم جدید و فناوری

 

در امریکا فردگرایی و آزادی در هم ادغام شده و مفهوم «استثنا بودن امریکا» حس ملی گرایی ویژه خودگرایی را تشدید کرده و منشور «سرنوشت و ماموریت خاص امریکا» را در سیاست های داخلی و خارجی این کشور به وجود آورده است.

 

تمدن امروزی امریکا، نه تنها بر مبناری یک الگوی جدید سرمایه داری رشد و نمو کرده است بلکه فراتر از آن، ایدئولوژی امریکا به صورت یک مذهب و روش زندگی شده که اسطوره ها، تصاویر و آئینِ بخش مهمی از تمدن غرب را تشکیل می دهد.

 

بقیه متن در «ادامه مطلب»

(کپی برداری از «اسرافیل» فقط با ذکر منبع مجاز است)

  • سرباز عقل

غرب شناسی

امریکا شناسی

واقعیت دموکراسی در امریکا

.

امریکا- امریکا شناسی- فرهنگ امریکا- دین و مذهب امریکا- اجتماع و جامعه امریکا- سیاست امریکا.

.

این روزها وقتی دولتمردان و نخبگان سیاسی غرب، به ویژه امریکایی ها، از ترویج دموکراسی صحبت می کنند، منظورشان جریان پولیارکی یا الیگارشی است، مفهومی که متفکران و نخبگان علمی و سیاسی غرب آن را قوت داده و در دایره سیاست گذاری متداول کردند. پولیارکی و الیگارشی به سیستم یا نظامی اطلاق می شود که در آن، گروه معدودی حکومت کرده و مشارکت و تصمیم گیری توده وار مردمی را عده کوچکی از رهبران- که در نتیجه رقابت حساب شده انتخاباتی و در چارچوب مشخص تعیین شده اند- مدیریت می کنند. بر اساس این نظریه دموکراسی، پلورالیسم یا کثرت گرایی و تنوع مشارکت در نظام سیاسی، در توجه و جواب گویی نخبگان منتخب سیاسی به خواسته های مردم نهفته است. دو بعد اصلی این مشارکت و کثرت گرایی، با این نظریه، در منازعه و بحث و فراگیری و اشتمال سیاسی پایه گذاری شده است و احزاب سیاسی مسلط، مدیریت آن را با زیرساخت رسانه های مسلط به عهده داشته و راهنمایی می کنند.

.

با این تعریف، دموکراسی و مردم سالاری در امریکا به محیط و دایره سیاسی محدود بوده و به دور اموری مانند روش انتخاباتی، نامزدی کاندیداها، همایش های حزبی، جمع آوری پول و حمایت مالی، صندوق آرا، کمیته ها، کمیسیون ها و تبلیغات انتخاباتی چرخ می زند.

.

در دموکراسی عمومی و کلاسیک غرب، اکثریت حاکمیت داشت و مصالح طبقات مختلف در نظر گرفته می شد، در حالی که در دموکراسی تغییر داد شده امروزی امریکا و اروپا، اکثریت جای خود را به اقلیت داده، اقلیتی که با استیلاگری ادعا دارد که توافق اکثریت و عموم مردم را به وسیله جریان تحصیل کرده است. این الگوی جریانی و نه متنی و حقیقی است که سیاست های خارجی غرب و امریکا، آن را برای کشورهای دیگر از جمله دنیای اسلام در نظر گرفته اند. اما گذشته، منافع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی امریکا با حمایت از استبداد، دیکتاتوری و حکومت های فردی، حفظ می شد و ملت ساختن و دولت ساختن در چارچوب دولت های ملی  و تجدد گرا مورد توجه بود. استراتژی کنونی اقتضا می کند که این اهداف در لوای جامعه مدنی مورد نظر صورت پذیرد.

.

بقیه متن در «ادامه مطلب»

(کپی برداری از «اسرافیل» فقط با ذکر منبع مجاز است)

  • سرباز عقل

غرب شناسی

غرب و خصلت سلطه جویی

استیلا و سلطه غرب 2

.استکبار- استیلا و سلطه غرب- غرب شناسی- استعمار فرهنگی

.

در جهان تشیع عبودیت قوی تر متجلی می شود، چون به قطب و مرکز عبودیت نزدیکتر است متوسل به امام عبد حیّ و کامل؛ و منتظر اوست. خود را از او و وابسته به او می داند. پس قوی تر و بیشتر در برابر جریان استکباری می ایستد.

.

.استیلا و سلطه و استکبار غرب

استکبار- اسرائیل- دشمن شناسی- استیلا و سلطه-غرب

.

جریان غربی در مقابل این جریان قرار دارد زیرا متکی به اصالت قدرت است. قدرت را اصلی ثابت می شناسد و بر آن تکیه می کند و به هر وسیله و قیمتی آن را می طلبد. و به همین دلیل در برخوردهای سیاسی خوی تهاجمی دارد. استراتژی سیاسی او استراتژی تهاجمی است. او قدرت را مقدس و از آن خود می داند و چون بر صندلی بنشیند، دیگران را ذلیل می خواهد، با کسانی که تابع قدرت او نشوند سر جنگ و ستیز پیدا می کند و می خواهد او را ذلیل نماید. همان گونه که در سیاست متکی به اصالت قدرت است، در اقتصاد نیز متکی به اصالت سود است. اصالت سود از جنس اصالت قدرت است اما در اقتصاد بروز کرده. در اقتصاد اصل را در بهره برداری بیشتر و سود افزون تر گذاشته  و این برخورداری او را در کسب قدرت بیشتر یاری می کند.

اصالت سود و اصالت قدرت 2

اصالت سود و اصالت قدرت- غرب شناسی- استعمار و استکبار

.

غرب طی فراز و نشیب ها و نقطه عطف های فراوان تبدیل به جریانی شده که از حیث فکری و فرهنگی و عملی متجاوز است. و این صفت سلطه جویی جزو لاینفک حیات او شده و اثر چندانی از صفات متعالی بندگی و عبودیت در آن نیست.

.

استیلا و سلطه و استکبار غرب

استعمار و استکبار- آمریکا و اسرائیل- غرب- استیلا و سلطه

.

آنها فراماسونری را در شرق وارد کردند تا با سکولاریزه کردن دین مانع بزرگ پیش روی استکبار را بردارد.  چنان که با رواج فساد از طریق فاسد کردن مسلمانان آنها را از دین جدا و تباه می کنند.

فراماسونری 3

فراماسونری- صهیونیسم- اسرائیل- مسیحیت یهودی- استعمار و استکبار

.

فراماسونرها در شرق اسلامی تصوف را حفظ می کنند و تکلیف را از آن می گیرند و آن را به چیزی که مورد طلب نفس اماره یهودی غربی است تبدیل می کنند. این مذهب نشسته که جز صورتی و عنوانی از آن باقی نیست، تنها چون مدالی به درد تفاخر و آویختن کنار سینه می خورد و دیگر هیچ. در این مذهب، تعهد و تکلیف و مجاهده بی معنی است. کاری به کار زندگی و اجتماع و سیاست و قدرت ندارد. به همین دلیل است که می گوییم: استکبار غربی در اخلاق متکی به امارگی نفس است. به خودش اجازه می دهد که دین و شریعت را به عنوان مانع و مزاحماز پیش پای او بردارد.

فراماسونری 1

فراماسونری- صهیونیسم- اسرائیل- استعمار و استکبار- غرب- جنگ نرم

.

فراماسونری مذهب نشسته ی خنثی، بی شریعت، بی تکلیف را جایگزین مذهب حقیقی و فعال می کند. موضع گیری در برابر فساد را از افراد مذهبی سلب و آنها را خنثی می نماید.

فراماسونری 2

فراماسونری- صهیونیسم- غرب- استیلا و سلطه- نفوذ فرهنگی- استکبار و استعمار

.

هدف جریان فراماسونری، تهی کردن دین از محتوای اصلی خود و دور کردن دنیای اسلام از مفاهیم عمیق دینی است. درست همانند موریانه ای که چوب را از درون می پوساند و از بین می برد اما ظاهر قشنگ آن را بر جا می گذارد.

.فراماسونری 5

فراماسونری- صهیونیسم- استیلا و سلطه- استکبار و استعمار- غرب شناسی

.

بقیه متن در «ادامه مطلب»

(کپی برداری از «اسرافیل» فقط با ذکر منبع مجاز است)

  • سرباز عقل

 

غرب: غرب شناسی: شرق و غرب| اصلاً غرب هرگز معتقد نبوده است که دو عالم مساوی در مقابل هم وجود دارد یا می تواند وجود داشته باشد. شرق در نظر غرب چیزی است که باید بر آن استیلا یافت. در ابتدای تاریخ غرب، آتلانتید افلاطون در دریا فرو رفته است و از آن زمان به بعد نیز تمام سوابق تاریخی شرق به طور گوناگون و من جمله از طریق شرق شناسی، متعلق نظر تملک و تصرف غرب قرار گرفته و کوشش شده است که تمامی آن به تصرف  درآید. هر عالم نگاهی دارد و با آن نگاه به چیزها می نگرد. غرب در آغاز و تا دوره اخیر، آشکارا نگاه تملک و استیلا نبود اما استعداد باز کردن چنین چشمی را داشت و می توانست به آن مبدل شود و در قرن هجدهم و نوزدهم چنین شد. از زمانی که غرب با نگاه تملک به چیزها نگریست، قهرا تخالف شدت گرفت و در صور سیاسی و فرهنگی و دینی ظاهر شد. در این وضع بود که غرب قهر خود را بر سراسر روی زمین گسترش داد و به انحاء مختلف کوشید تا نه فقط سرزمین ها و منابع و مواد اولیه را تصرف کند بلکه به همه اقوام بیاموزد که چگونه به عالم نگاه کنند.

.

چنانکه می گویند نگاه شرق و شرقی را حجابهایی کدر و تیره و تار کرده و اکنون چیزها را با آن نگاه نمی توان دید و بسیارند اقوامی که چشم شرقیشان کور شده و چشم غربی نیز نمی توانند بگشایند. اکنون بعضی منتقدان پست مدرن چشم غرب را هم در شرف کور شدن می بینند و شاید این حادثه با برداشته شدن پرده ها از چشم شرق مقارن باشد.

.

  • سرباز عقل

غرب

غرب شناسی

نژاد گرایی در اندیشه بزرگان غرب

.

نژاد پرستی 2

«نژاد تمدن را نمی سازد، بلکه تمدن است که ملت ها را خلق می کند» (ویل دورانت)

.

اندیشه های نظری مهمترین حامل های پدیده نژاد گرایی در طول تاریخ غرب، به ویژه در چند سده اخیر به شمار می آیند. این اندیشه ها در پی آنند که برای «غرب محوری» پشتوانه ای نظری و مبنایی به ظاهر عقلانی جست و جو نموده و در عوض جوامع غیر غربی را با نسبت دادن اوصاف گوناگون، اما غیر واقع بی اعتبار و عاری از کمالات جلوه دهند.

.

.نژاد پرستی 3

این اندیشه ها گاه برای تحقیر جوامع غیر غربی و ارائه پشتوانه های نظری اصالت نژادی خود را از داده های تاریخی مدد می گیرند و از سیر تاریخی روح  و نسبت آن با «آزادی» سخن به میان می آورند، و گاه نیز به عامل جغرافیا متوسل می شوند و شرایط اقلیمی و وضعیت آب و هوایی را در شکل گیری درجات و مراتب نژادی ذی مدخل می دانند. برخی نیز اصالت نژادی را در مقوله ذات جست و جو می کنند و از نژاد اولیه سخن می رانند و آن را را نژادی پاک، آقا و صاحب دنیا می خوانند.

.

.نژاد پرستی 5

.

بقیه متن در «ادامه مطلب»

(کپی برداری از «اسرافیل» فقط با ذکر منبع مجاز است)

  • سرباز عقل

تشابهات و مشترکات بودیسم و هندوئیسم با یهودیّت و مسیحیّت تحریف شده (قسمت اول)

.

.هندوئیسم یهودیسم بودیسم

.

عرفان منهای وجود خدا یا چند خدا و توتم در میان بودائیان و هندوها رواج دارد که در میان هندوان تاکید بر ریاضت است و در میان بوداییان تاکید بر مراقبه و تمرکز. عرفان یهودی یا کابالیسم، متاثر از خدایگان مصر باستان و فرهنگ هلنیستی است. عرفان بودایی بر محور دارما یا زنجیره عللی که از جهل آغاز و به رنج ختم می شود، استوار است که سایه ی موهوم خود را بر بشر افکنده است.

بوداییان و یهودیان می خواهند متافیزیکی زمینی برای انسان تعریف کنند و در کابالیسم، بحث آفرینش و دو خدا را کاملاً متاثر از مادّه گرایان و بت پرستان مطرح می کنند.

.هندوئیسم 4

.

رسانه های غربی همیشه کوشیده اند مسیحیت را با قرائت های دنیا پرستانه ی یهودی و لائیک، دینی فردی نشان دهند. اندیشه هایی چون سکولاریسم و فردگرایی و نفی حکومت وحیانی، در مسیحیت امروزی، بسیار شبیه هندوئیسم و بودیسم است که در این دو آیین، خدا و معاد و پیامبری، بسیار کم رنگ و پریشان است. شبیه چنین فرهنگ سکولاری، در رهبانیت تحریف شده مسیحی، تجلی یافته است.

یهودیسم

.

بقیه متن در «ادامه مطلب»

(کپی برداری از «اسرافیل» فقط با ذکر منبع مجاز است)

  • سرباز عقل

 

.

غرب | غرب شناسی | تبادل و تهاجم فرهنگی| سرباز عقل: ... داعیه این است که تهاجم فرهنگی از صفات و آثار دوره جدید و تاریخ متجدّد است و پیش از این هرگز در هیچ جا سابقه نداشته است. برای این که این حکم عجیب به نظر نرسد، توضیح می دهم که اولاً تهاجم فرهنگی را با انتقال و نشر و تبادل و بسط و تبدل فرهنگی نباید اشتباه کرد. ثانیاً در مفهوم تهاجم فرهنگی که در سال های اخیر مصطلح شده است، قصد استیلا و به طور کلی غرض سیاسی مأخوذ است...

.

در طرح تاریخیِ غربی شدن عالم، مطلب صرفا این نبوده است که فرهنگ های غیر غربی جای خود را به فرهنگ غربی بدهند، بلکه مسئله این بوده است که هر جا و هر قوم که غربی نشود، ناچیز است و این ناچیز، چه در صورتِ ظاهر و سیمای بشر و چه به صورت اشیا یافت شود، جز این قابلیت ندارد که به تملک و تصرف غرب درآید. پس قضیه غرب این نیست که گروهی سوداگر حرص متجاوز در جایی پیدا شده اند و علم و عقل را وسیله تسلط و استیلای خود قرار داده اند. غرب عین این علم و عقل است و در نظر او یک عالم بیشتر وجود ندارد. یعنی غیرت غربی به وجود غیر و مغایر مجال نمی دهد؛ هر چه هست یا باید غربی بشود یا از میان برود.

.

... تهاجم فرهنگی مرحله ای از تاریخ غرب است که در آن از یک سو آرزوی تحقق رویا و سودای جهان یگانة غربی در سرها پرورده می شود و از سوی دیگر چشم ها به پشت پاها دوخته شده و کمتر کسی به افق مقابل می نگرد، و اگر به افق بنگرد تیرگی آن وجودش را از وحشت پر می کند. این عالم را دیگر حتی شاید نتوان عالم غربی خواند. در عالم غربی بشر دائر مدار همه چیز بود، اما در این عالم نمی دانیم چه بر سر بشر آمده و جایگاه او کجاست.

.

  • سرباز عقل