غرب شناسی: امریکا شناسی: امریکا به کجا می رود؟ تناقض های نظام سرمایه داری در امریکا؟ (قسمت اول)

غرب شناسی

امریکا شناسی

امریکا به کجا می رود؟

تناقض های نظام سرمایه داری در امریکا

(قسمت اول)

 

در سال 1337 ش. (1958م.) وقتی برای اولین بار به امریکا رفتم، ایالات متحده امریکا از جنبه قدرت اقتصادی و سیاسی، دوران طلایی خود را می گذراند، ولی از جنبه اجتماعی و نژادی و فرهنگی یک سرزمین پر از تبعیض و در حقیقت عقب افتاده و توسعه نیافته بود.

 

شهروندان سیاه پوست امریکا باید در جایگاه ویژه خود در ردیف های انتهایی اتوبوس می نشستند و در بسیاری از شهرهای اجازه ورود به رستوران های سفید پوستان را نداشتند. در بسیاری از دانشگاه های ایالت های جنوبی امریکا، سیاه پوستان اجازه تحصیل نداشتند و بخش بزرگی از جمعیت سیاه پوست امریکا از شرکت در انتخابات عمومی و ریاست جمهوری محروم بودند.

 

امروزه امریکا به عنوان یک ابرقدرت و امپراتوری، روند نزولی را طی می کند و از جنبه سیاسی و اقتصادی در حال افول است. علل این تنزل قدرت چیست؟ امریکا به کجا می رود؟ به همین دلیل است که امروزه ما نباید در جست و جوی مفهوم امریکا، بلکه در جست و جوی مفهومی برای امریکا باشیم.

 

بقیه متن در «ادامه مطلب»

(کپی برداری از «اسرافیل» فقط با ذکر منبع مجاز است)

غرب شناسی: امریکا شناسی: امریکا به کجا می رود؟ زندگی در سایه جنگ و خشونت در امریکا (قسمت پنجم)

غرب شناسی

امریکا شناسی

امریکا به کجا می رود؟

زندگی در سایه جنگ و خشونت در امریکا

(قسمت پنجم)

 

 

در امریکا، در کشوری که هفت تیر و تفنگ به صورت یک کالای معمولی در بازار ردوبدل می شود، بیش از 200 هزار فروشنده سلاح های دستی وجود دارد. عمده کسانی که جواز فروشندگی سلاح های دستی دارند بیشتر از تعداد رایج ترین رستوران های امریکا یعنی مک دونالد است. اکنون بیش از 250 میلیون سلاح دستی در دست مردم امریکاست. به عبارت دیگر، به طور متوسط برای هر فرد هفت سال به بالای امریکایی یک سلاح دستی وجود دارد. علل افزایش پرخاش جویی و جنایت در امریکا پیچیده است، ولی ریشه های آن را می توان در عوامل زیر خلاصه کرد:

 

1 :: دسترسی آزاد به هفت تیر، تفنگ و سلاح های دستی و تولید، توزیع، فروش و خرید آسان آن

 

2 :: تنزل نهادهای اجتماعی و اخلاقی، از جمله فروپاشی خانواده

 

3 :: توجه به سلاح های دستی به عنوان نمودار قدرت و آزادی فردی

 

4 :: توسعه فرهنگ مصرف گرایی و مادیات

 

5 :: تنزل اوضاع اقتصادی، افزایش بیکاران، فقر و مسائل نژادی

 

6 :: گسترش و استعمال مواد مخدر و معامله ها و اختلاف های حاصل از آن

 

7 :: خشونت بی حد و حصر در برنامه های رسانه ها، از جمله تلویزیون، سینما و صنایع تفریحی

 

8 :: مشکلات نظام دادخواهی و قضایی.

 

بقیه متن در «ادامه مطلب»

(کپی برداری از «اسرافیل» فقط با ذکر منبع مجاز است)

غرب شناسی: امریکا شناسی: دموکراسی امریکا: محرومیت های زنان در امریکا (قسمت دوم)

غرب شناسی

امریکا شناسی

دموکراسی امریکا

محرومیت های زنان در امریکا

(قسمت دوم)

 

تعصب گروه مسیحیانی که به امریکا مهاجرت کرده بودند، این تبعیض های جنسی را در بین زنان جمعیت امریکا دامن زد. بسیاری از نخستین زنان مهاجر به امریکا، از طبقه خدمه بودند. افزون بر این، مفسران کشیش مسیحی، انجیل را به نفع مردان تفسیر و تحلیل می کردند.

 

یکی از پرشمارترین کتاب های منتشره لندن در اواخر دهه 1700م. که خوانندگان بسیاری در امریکا پیدا کرد، در مورد رفتار و کردار مناسب زنان در مقابل مردان بود. جمله نوشته شده توماس جفرسون در قانون اساسی امریکا که «همه مردان مساوی خلق شده اند» به اشتباه جنس زن را حذف می کند!

 

در سال 1750م. تقریبا 90 درصد مردان سفیدپوست اروپایی نژاد با سواد بودند، در حالی که فقط 40 درصد زنان سفیدپوست از شهروندان امریکایی سواد داشته و تعداد بی سوادها در ردیف بسیار بالایی قرار داشت.

 

این ارقام و تبعیض علیه زنان، به دلیل نبود شخصیت های بزرگ و والا در بین زنان نبود، بلکه نشان می داد نظام اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به دلایل فرهنگی، مذهبی، سنتی و اقتصادی، زنان را در محرومیت نگاه داشته است. با آغاز صنعتی شدن امریکا و افزایش کارگران زن، اعتصاب های زنان در کارخانه ها و کارگاه ها به علت نامطلوب بودن اوضاع کاری، حقوق و دستمزد کم، شدت یافت.

 

بقیه متن در «ادامه مطلب»

(کپی برداری از «اسرافیل» فقط با ذکر منبع مجاز است)

غرب شناسی: امریکا شناسی: اقتصاد سرمایه داری امریکا: بی عدالتی و بحران اقتصادی در امریکا

غرب شناسی

امریکا شناسی

اقتصاد سرمایه داری امریکا

بی عدالتی و بحران اقتصادی در امریکا

 

در ده سال بین سال های 1998 تا 2008م. در امریکا، ثروتمندان ثروتمند تر و فقیران فقیرتر شده اند. شکاف طبقاتی در امریکا، برخلاف افزایش کلی درآمد ملی، بیشتر شده و در عین حال شرکت های غول آسای ملی و فراملی، واحدهای کوچک و متوسط را که در گذشته پشتوانه جامعه بودند، در خود ادغام کرده اند.

 

در سال 1979م. بر اساس آمار مالیاتی، کمی بیش از 13 هزار نفر از امریکایی ها درآمدی حدود یک میلیون دلار داشتند، در حالی که در سال 1992م. این رقم به سه میلیون و دویست هزار نفر رسیده و سال 2000م. از شش میلیون تجاوز کرده است. در مقابل این تعداد، کسانی که درآمد آنها سالیانه از بیست هزار دلار کمتر است، به یکصد میلیون رسیده است که یک سوم جمعیت امریکا را تشکیل می دهند.

 

حد متوسط درآمد یک خانواده در سال 2000م. در امریکا 32 هزار دلار تخمین زده شده است، ولی کمی بیش از 5 درصد شهروندان امریکا 80 درصد ثروت کل این کشور را در دست دارند. 45 درصد از امریکایی ها پس انداز و درآمد اضافی خود را در معرض بورس های داخلی و بین المللی گذاشته اند و نوسان ها و نبود ثبات اقتصادی و مالی جهانی بیش از پیش به اضطراب و نگرانی افراد و خانواده ها شدت داده است.

 

بقیه متن در «ادامه مطلب»

(کپی برداری از «اسرافیل» فقط با ذکر منبع مجاز است)

غرب شناسی: اسرائیل شناسی: یهودیت و استقرار بیت المقدس در خاورمیانه (قسمت سوم)

غرب شناسی

اسرائیل شناسی

یهودیت و استقرار بیت المقدس در خاورمیانه

(قسمت سوم)

 

مستر همفر جاسوس انگلیسی می نویسد که :

 

«ذهن ما از ناحیه کشورهای اسلامی پیوسته نگران بود. اگرچه با امضاء معاهداتی با پادشاه ایران و امپراتوری عثمانی قید و بندهای زیادی را به پای آنها بسته بودیم اما؛ بزرگترین نگرانی ما به چند موضوع بر می گشت:

 

1. قدرت اسلام در نفوس پیروانش (جالب است که در همین بخش می نویسد: مسمانان ایرانی «شیعیان» خطرناک ترند)
2. اسلام روزگاری دین زندگی و سیطره و سروری بوده و بسیار مشکل به نظر می رسد که بتوان کسانی را که روزگاری آقا بودند به بردگی کشید.
3. از ناحیه علمای اسلامی نیز بسیار احساس نگرانی داشتیم. علمای الازهر و علمای عراق و علمای ایران محکمترین سد در برابر اهداف و آمال ما بودند. آنها به اندازه یک سر مو از اصول خود پایین نمی آمدند و مردم هم تابع آنها بودند و شاه هم مثل موش که از گربه می ترسد از آنها می ترسید.

 

بقیه متن در «ادامه مطلب»

(کپی برداری از «اسرافیل» فقط با ذکر منبع مجاز است)

غرب شناسی: امریکا شناسی: دولت و حکومت امریکا: ساختار دو قطبی قدرت در امریکا (قسمت دوم)

غرب شناسی

امریکا شناسی

دولت و حکومت امریکا

ساختار دو قطبی قدرت در امریکا

(قسمت دوم)

 

 

قوه قضائیه امریکا از دو ردیف ایالتی (محلی) و فدرال (مرکزی) تشکیل شده است. قضات دادگاه های ایالتی و محلی، بسته به قانون اساسی هر ایالت، از طریق انتخابات و در بسیاری موارد از سوی فرمانداران آن ایالت به سمت خود منسوب می شوند و معمولا عضو یکی از دو حزب امریکا (حزب جمهوری خواه و حزب دموکرات) هستند و یا به یکی از آنها گرایش دارند.

 

در ردیف دولت فدرال، تمام قضات دادگاه های معمولی از جمله دادگاه تجدید نظر و دیوان عالی کشور را رئیس جمهور انتخاب و منصوب کرده و مجلس سنای امریکا با آنها موافقت می کند. بدین ترتیب احزاب سیاسی ، کنترل قوه قضائیه را به صورت غیر مستقیم و مستقیم در دست داشته و عملا استقلال این رکن و قوه حکومت را زیر سوال می برند.

 

بقیه متن در «ادامه مطلب»

(کپی برداری از «اسرافیل» فقط با ذکر منبع مجاز است)

غرب شناسی: امریکا شناسی: دولت و حکومت امریکا: ساختار دوقطبی قدرت در امریکا (قسمت اول)

غرب شناسی

امریکا شناسی

دولت و حکومت امریکا

ساختار دوقطبی قدرت در امریکا (قسمت اول)

 

 

در دموکراسی امریکا، تفکیک قوای مجریه، مقننه و قضائیه یکی از اصول حکومت و نظام به شمار می رود. ولی در عمل این سه نهاد اصلی را دو حزب انحصار طلب و مسلط در اختیار دارند، به طوری که نخبگان و اعضای حزب دموکرات و حزب جمهوری خواهان، 90 درصد مقام ها و سمت های دیوان سالاری امریکا را در ردیف های دولتی از ایالتی گرفته تا فدرال، مرکزی، ریاست جمهوری، وزارتخانه ها و کنگره، به تمامی در دست دارند.

 

فعالیت، مشارکت، تصمیم گیری و سیاست گذاری خارج از دایره این دو حزب، در هر سه قوه مجریه، مقننه و قضائیه، بسیار مشکل و به ندرت صورت می گیرد.

 

در نظام حکومتی امریکا هر گونه فعالیت و اظهار قدرت خارج از دایره ایدئولوژی این دو حزب (حزب دموکرات و حزب جمهوری خواه) یک ارتداد سیاسی به شمار می رود.

 

بقیه متن در «ادامه مطلب»

(کپی برداری از «اسرافیل» فقط با ذکر منبع مجاز است)

غرب شناسی: امریکا شناسی: سازمان های اجتماعی امریکا: تبعیض نژادی در امریکا (قسمت دوم)

غرب شناسی

امریکا شناسی

سازمان های اجتماعی امریکا

تبعیض نژادی در امریکا (قسمت دوم)

 

 

نظام تبعیض نژادی به صورت قانونی در ایالات متحده امریکا آغاز و تا اوایل دهه 1950م. ادامه داشت. به یاد دارم، اواسط سال 1958م. (درست نیم قرن پیش از نوشتن این سطور) که برای اولین بار وارد ایالت متحده امریکا شدم، مدت 6 ماه برای آشنایی بیشتر با این کشور و جامعه امریکا و زندگی شهروندان آن به شهرها و ایالت های مختلف سفر کردم.

 

تبعیض نژادی بدون استثنا در تمام ایالت ها و به ویژه در ایالت های جنوبی آشکارا دیده می شد. در شهر واشنگتن (پایتخت امریکا) سیاه پوستان حق ورود به رستوران سفید پوستان را نداشتند. در شهر نیواورلئان در ایالت لویزیانا، جایگاه سیاه پوستان در ردیف آخر اتوبوس بود.

 

سیاه پوستان امریکا مدارس و دانشگاه های ویژه خود را داشتندو تا اوایل دهه 1960م. که مبارزه های سیاه پوستان برای دریافت حقوق مدنی، با رهبری کشیش معروف، مارتین لوترکینگ آغاز شد، هیچ دانشجوی سیاه پوستی، حق ورود به دانشگاه های سفید پوستان را نداشت.

 

بقیه متن در «ادامه مطلب»

(کپی برداری از «اسرافیل» فقط با ذکر منبع مجاز است)

غرب شناسی: امریکا شناسی: سازمان های اجتماعی امریکا: تبعیض نژادی در امریکا (قسمت اول)

غرب شناسی

امریکا شناسی

سازمان های اجتماعی امریکا

تبعیض نژادی در امریکا (قسمت اول)

 

گرچه آبراهام لینکلن رئیس جمهور معروف امریکا در جنگ های داخلی امریکا که در سال های 1861 تا 1865م. صورت گرفت، فرمان آزادی برده های سیاه پوست را صادر کرد، اما تبعیض نژادی در تمام ایالت های امریکا به ویژه در ناحیه جنوب کشور امریکا ادامه یافت.

 

سیاه پوستان امریکا، از بسیاری حقوق عمومی، همچون: داشتن زمین و دارایی، ورود به مدارس و دانشگاه های سفید پوستان، استفاده از اماکن عمومی سفید پوستان، مانند رستوران، وسایل حمل و نقل، پارک و کلیسا ها، محروم بودند.

 

در حالی که در قانون اساسی ایالات متحده امریکا از خلقت یکسان بشریت و از مساوات و برابری همه افراد امریکایی در مقابل قانون صحبت می کرد، ایالات متحده امریکا یکی از قهارترین و تبعیض آمیزترین نظام های ملی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را در چارچوب تبعیض های نژادی عملی می کرد.

 

در قوانین ایالت ویرجینیا، به وضوح نوشته شده بود «نژاد سفید پوست بر نژاد سیاه پوست برتری دارد»

 

بقیه متن در «ادامه مطلب»

(کپی برداری از «اسرافیل» فقط با ذکر منبع مجاز است)

غرب شناسی: دنیای مدرن غرب بعد از جنگ جهانی دوم: دانشگاه ها، واردات نوین

غرب شناسی

دنیای مدرن غرب بعد از جنگ جهانی دوم

دانشگاه ها، واردات نوین

 

تخصص های جدید دنیای مدرن، باعث توسعه کمی و کیفی مراکز تخصصی آموزشی و دانشگاه ها شد. جالب آنکه دانشگاه ها بیشتر در کشورهای جهان سوم رشد کردند و کشورهای سوسیالیستی هم کمترین اقبال را داشتند.

 

نتیجه اجتماعی ورود دانشگاه ها به این کشورها این بود که هر کس مدرک معتبری داشت، جایگاه اجتماعی مهمتری هم داشت. دانشگاه ها به دلیل ماهیت غربی به گونه ای بودند که خود به خود باعث تبعیض علمی بین کشورهای اروپایی- امریکایی با کشورهای دیگر دنیا شد.

 

بقیه متن در «ادامه مطلب»

(کپی برداری از «اسرافیل» فقط با ذکر منبع مجاز است)