مسیحیت، حلقه انتقال از حقوق اسلامی به حقوق سکولار
مسیحیت، حلقه انتقال از حقوق اسلامی به حقوق سکولار: آری، حقوق ذاتی بشر، این شعار درستی بود که اندیشمندان مسیحی از متفکران مسلمان آموخته بودند، اما نتوانستند به سبک مسیحی، آن را تئوریزه کنند و در عمل نیز هرگز رعایت نکردند و در نتیجه، حقوق طبیعی از قرن 18 و 19 با هدف کلیسا ستیزی و انتقال قدرت و مشروعیت از کلیسا به شاه و سپس، از شاه به سرمایه دار، تعقیب شد.
دقت باید کرد که مفهوم «حقوق ذاتی و طبیعی بشر» کرامت انسان، و آزادی فردی در دوران قرون وسطی در حوزه کلیسا چگونه طرح شد و سپس چگونه در دوران انتقال از پاپ به شاه رسید. دعوای پروتستان و کاتولیک بر سر همین مسئله بود و موضع لوتر در برابر پاپ، طرح مسیحیت منهای پاپ بود، با این مضمون که چرا پاپ از سوی خداوند، معصومیت داشته باشد و شاهان مسیحی، نه ؟!
لوتر می خواست حق الاهی پاپ را به شاهان بدهد. دعوای پروتستان و کاتولیک در واقع ، دعوای شاه و پاپ است. جنگ قدرت شاهان آلمان و اروپای شمالی با پاپ جنوب اروپاست که می کوشد امپراتوری مقدس روم را حفظ کند و نمی تواند.
نظام ناسیونالیسم و دولت- ملت پس از یکی دو قرن درگیری، از دل فروپاشی همین امپراتوری پاپ و روم بیرون آمد و انتقال حق الاهی از پاپ به شاه و سپس انتقال این حق ذاتی !! از شاه به سرمایه دار !! تاریخ غرب جدید آغاز شد و هنوز سخن از انتقال حقوق به مردم و توده ها در میان نبود.
تا آنجا که توانستند از مفهوم حقوق ذاتی بشر استفاده کنند، این شعارها تکرار شد. اما لحظه ای که بنیاد های حق و حقوق بشر مورد پرسش قرار گرفت که به چه دلیل فلسفی، چه کسی، چه حقی دارد؟، بخشنامه روشنفکری آمد که در باب حقوق و نظام علوم سیاسی، پرسش های فلسفی، انتزاعی و بی فایده اند و از این پس دیگر وقت کشی است. به تدریج به جای استدلال، بابِ گفتمان های گوناگون و اپیستمه های متفاوت و انتخاب های متعدد مطرح شد که همه در عرض یکدیگر و بدون مرجّح! پیش روی ماست و تنها باید به نتیجه محسوس مادی و به منافع (چه کسانی؟) نگریست!
سرباز عقل: علوم اجتماعی و رودربایستی با عقلانیت: حسن رحیم پور ازغدی // مسیحیت، حلقه انتقال از حقوق اسلامی به حقوق سکولار