مبانی هنر در شرق و غرب
سینما: هنر تکنولوژیک
قسمت دوم
در میان هنرهای تکنولوژیک، عکاسی، گرافیک و سینما که اساسا وابسته ترین هنرها به تکنیک جدید محسوب می شوند، عالم را به سیطره خویش درآوردند و در مسیر اثبات و تحقق آنچه که در هنرهای رنسانس ظاهر گردیده بود، گام برداشتند.
مبانی هنر در شرق و غرب
سینما: هنر تکنولوژیک
قسمت اول
سینما به مثابه هنر تکنولوژیک با پیدایی تکنولوژی جدید پدید آمد. تفکر تکنیکی از قرن 16 و 17 رسما از سوی گالیله و سپس دکارت در رساله «گفتار در روش درست راه بردن عقل» پذیرفته شد، و از این پس تولید ماشین ها با مکانیسم خاص ریاضی توسعه یافت. قرن نوزده، تولید صنعتی با ورود به عصر انقلاب ماشینی به تولید انبوه رسید. در این مرحله نیروی ماشین جانشین کار انسانی شد. بر اساس این مدل صدها و هزاران کالا تولید شد.
غرب شناسی
هنر و رسانه غرب در قرن بیستم
موسیقی نوای انسان مدرن (قسمت چهارم)
حداقل چیزی که می شود درباره این موسیقی گفت این است که نه از تسلیم در مقابل خداوند مایه گرفته است، نه تسلیم نفس و نه حتی ستارگان اجرا کننده آن، که امروز در زمره قهرمانان فرهنگی دنیای متجدد درآمده اند، اسوه های انضباط معنوی عفت اخلاقی اند.
با تمام این احوال، این نوع موسیقی در بین جوانان بقیه کشورهای جهان، از جمله بعضی کشورهای اسلامی هم بسیار جاذبه پیدا کرده است. این نوع موسیقی هم عصیان جوانان بر ضد ضوابط و معیارهای جامعه ای که در آنها زاده شده اند، حکایت دارد، هم تا حدود زیادی القا کننده حس «آزادی» از قید نظم است؛ اگرچه این آزادی مفهومی معنوی و دینی ندارد و معمولا چیزی بیشتر از رهاشدگی امیال و غرایز پست روانی و نفسانی، از قید و بند هرگونه اصل عالی تر نیست.
بقیه متن در «ادامه مطلب»
(کپی برداری از «اسرافیل» فقط با ذکر منبع و لینک مستقیم مجاز است)
غرب شناسی
هنر و رسانه غرب در قرن بیستم
موسیقی نوای انسان مدرن (قسمت سوم)
قدرت موسیقی مردمی یا عامیانه را می توان در انواعی از این موسیقی که در چند دهه اخیر با ریتم های افسار گسیخته و اجراهای فوق العاده بلند و دیوانه وار در بین جوانان متداول شده است، دید. آهنگ های راک یا به اصطلاح هوی متال و نظایر آن که پست ترین غرایز حیوانی را در آدمی بر می انگیزند و هزاران جوان را به کنسرت هایی می کشانند که غالبا دست آخر با آشوب و بی نظمی های اجتماعی تمام می شود، از مصادیق این موسیقی است.
حداقل چیزی که می شود درباره این موسیقی گفت این است که نه از تسلیم در مقابل خداوند مایه گرفته است، نه تسلیم نفس و نه حتی ستارگان اجرا کننده آن، که امروز در زمره قهرمانان فرهنگی دنیای متجدد درآمده اند، اسوه های انضباط معنوی عفت اخلاقی اند.
بقیه متن در «ادامه مطلب»
(کپی برداری از «اسرافیل» فقط با ذکر منبع و لینک مستقیم مجاز است)
تهاجم فرهنگی
تعاریف بسیار زیادی برای فرهنگ ارائه شده است. اما در یک تعریف کلی می توان گفت که فرهنگ عبارت است: از مجموعه ای از باورها، ارزش ها، آداب و رسوم، اخلاقیات، سنت ها، هنر، مراسمات، نمایش ها، معماری، موسیقی، پوشش، عرف ها و ... . در واقع فرهنگ تمام آن چیزهایی است که یک جامعه در طول زمان تولید می کند چه مادی مثل آثار هنری، خط، موسیقی، بناهای تاریخی و ... ، و چه معنوی مثل عقاید، سنت ها، رسوم و ارزش ها و ... .
.
فرهنگ همچون روح و روان یک کشور می ماند و کوچکترین تغییر و تحولی در آن تغییرات بسیار بنیادی و حیاتی بر روی سیاست، اقتصاد، صنعت، آموزش و پرورش، ارزش های اجتماعی، اخلاقیات و رفتارهای مردم یک کشور می گذارد. لذا امروزه کشورهای مهاجم و استعمارگر سعی می کنند برای تسلط بهتر، سریعتر و عمیق تر بر کشور هدف از امکانات خود برای تغییر فرهنگ آن کشور استفاده کنند. از این نظر در کنار تهاجم نظامی و اقتصادی نوعی از جنگ و هجوم شکل گرفت که آن را تهاجم فرهنگی می گویند.
.
تهاجم فرهنگی زمانی اتفاق می افتد که یک جامعه سعی می کند فرهنگ خود را بر فرهنگ دیگری تحمیل کند، یا آن فرهنگ را تخریب کند، یا آن فرهنگ را تغییر و دگرگون کند. در تهاجم فرهنگی معمولا هجوم به روش نظامی، اقتصادی و سیاسی نیست اما برای تهاجم فرهنگی به یک کشور ممکن است از ابزارهای اقتصادی و سیاسی نیز استفاده بشود. هر چند از اهداف نهایی تهاجم فرهنگی تسلط بر سیاست و اقتصاد یک کشور نیز هست. از آنجایی که امروزه هزینه هجوم نظامی به یک کشور بسیار بالاست به راحتی نمی شود از طریق نظامی بر یک کشور مسلط شد، لذا دولت های مهاجم سعی می کنند ابتدا با تغییر فرهنگ کشور هدف، افکار عمومی آن کشور را بر ضد حکومت و دولتشان تغییر دهند و آنها را نسبت به فرهنگ خود بیگانه کنند. در تهاجم فرهنگی سعی دشمن بر این است که باورها، ارزش های اجتماعی، رفتارها، سنت ها و آداب و رسوم جامعه هدف را تخریب کند یا به نفع خود و در راستای اهدافش تغییر دهد و از این طریق راه را برای تسلط بر آن کشور هموار کند زیرا هنگامی که مردم یک جامعه از فرهنگ خود دور شده باشند یا از آن متنفر باشند و بخواهند آن را تغییر دهند مقاومت در مقابل کشور مهاجم به شدت کاهش می یابد بنابراین راحت تر می توان در یک جنگ بر آنها پیروز شد.
.
بقیه متن در «ادامه مطلب»
(کپی برداری از «اسرافیل» فقط با ذکر منبع مجاز است)
