غرب شناسی
امریکا شناسی: قدرت نرم (قسمت یازدهم- بخش اول)
یکی از مسائل بزرگ مردم سالاری و دموکراسی در امریکا این است که نخبگان و به طور کلی سیستم سیاسی آن کشور نتوانسته اند در مفهوم قدیمی و سنتی خود در مورد قدرت، تجدید نظر کنند. گرچه بازیگران سیاسی دنیای امروز از روش های ماکیاولی، شیطانی و قدرت گرایی تقلید و اطاعت می کنند، اما در نهایت نه مفهوم نظری و نه معنای عملی قدرت، در دهه اخیر بی تغییر مانده است. بر خلاف ادعاهای متفکران غرب در قرون وسطا و دوران معاصر، مرکز ثقل سیاست تنها در قدرت به معنای قدیمی آن نیست، بلکه سیاست به طور کلی یک فعالیت فرهنگی است و منابع اصلی امروز قدرت، عبارت است از منابع و زیرساخت های غیر ملموس یا قدرت نرم (ایمان، باورها، اعتقادها، ارتباطات انسنی و اقتدار معنوی) و نیز منابع و زیرساخت های ملموس یا قدرت سخت (نظامی، اقتصادی، جغرافیایی، طبیعی، جمعیت و انرژی). در آستانه قرن بیست و یکم، کمبود منابع غیر ملموس و قدرت نرم، بیش از هر زمان دیگر در امریکا مشهود و حائز اهمیت بوده و ترازوی حکومت و فرمانروایی امریکا را متلاطم ساخته است.
تاریخ نشان می دهد که امپراتوری ها در شکست و افول خود، بزرگترین دشمن خود هستند. امپراتوری های روم، ایران، بنی امیه، عباسیان، صفویان، عثمانی، اطریش، مجارستان، روسیه سزاری، شوروی، انگلستان، فرانسه، آلمان و اسپانیا، همه از داخل نظام و به علت فرسودگی، تکبر و فساد سقوط کردند. اگر نظام خلافت عباسیان، سست، کج رو و انحرافی نبود، دنیای اسلام به آن شکل تحت اشغال مهاجمان مغول در نمی آمد و تمدن اسلامی قرن ها رو به تضعیف نمی رفت. امپراتوری امریکا به رغم برتری نظامی، در جنگ ویتنام شکست خورد و دستگاه شاهنشاهی پهلوی در ایران با همه زور و زر و حمایت امریکا در مقابل قدرت نرم انقلاب اسلامی سر تسلیم فرود آورده و تارو مار شد. مقاومت مردم لبنان در سال 1983م. امریکایی ها را با رسوایی از آن کشور بیرون رانده و مبارزه، جانبازی و همبستگی مسلمانان فلسطین و لبنان بزرگترین صدمه را به سیاست خارجی امریکا، اسرائیل و صهیونیسم در این چند دهه وارد کرد. مشکلات و شکست امریکا و متفقین آن در تسخیر و کنترل عراق و افغانستان در دهه 2000م. موارد روشنی از این پدیده است.
بقیه متن در «ادامه مطلب»
(کپی برداری از «اسرافیل» فقط با ذکر منبع و لینک مستقیم مجاز است)