غرب شناسی: امریکا شناسی: فراز و فرود قدرتِ امریکا: طمع و مسئله انرژی در امریکا (قسمت سوم)
غرب شناسی
امریکا شناسی
فراز و فرود قدرتِ امریکا
طمع و مسئله انرژی در امریکا
(قسمت سوم)
مسئله نفت و انرژی فقط یک زاویه از طمع و بحران بزرگ امریکا را نشان می دهد. طمع یک عارضه فرهنگی و ملی امریکاست که در تمام شئون اقتصادی، سیاسی و نظامی آن رسوخ کرده است. طمع بسیار نه تنها ترس ایجاد می کند، بلکه چشم و گوش هر نظام و سیستمی را به حقایق و واقعیت ها می بندد. امپراتوری انگلیس در دهه های بین 1920 و 1940م. هنگامی روند نزولی را طی می کرد که اشتها و طمع ان برای تسلط بر چاه های نفت افزایش یافته بود، ولی هنوز 80 درصد سوخت داخلی آن از زغال سنگ تامین می شد.
در سال های آینده با ادامه دخالت های نظامی امریکا در دنیا، سه اتفاق مهم می تواند کمر اقتصاد امپراتوری ایالات متحده امریکا را بشکند: افزایش قیمت نفت در بازارهای جهانی، گذار و انتقال دلار امریکایی به یوروی اروپایی در معامله های بین المللی و انرژی به عنوان واحد پول بین المللی و تزلزل بازار در مقابله با چهار تریلیون بدهی های بین المللی امریکا که روزانه در حال افزایش است.
عامل طمع، امپراتوری امریکا را در مدت یک قرن از اختیار کامل به وابستگی کشانده است. در اوایل قرن بیستم و در اوج قدرت امپراتوری بریتانیا یکی از جغرافی دانان انگلیسی به نام سر هالفورد مکیندر قسمت بزرگی از قاره آسیا و اروپا را که از چین شروع شده و تا دامنه کوه های اورال به اروپا وصل می شود، به نام اوراسیا نامید و مدعی شد که کنترل این سرزمین وسیع، که او آن را قلب دنیا نامید، برای هر امپراتوری به ویژه بریتانیا ضروری است.
از زمان سقوط شوروی تا امروز، سیاست گذاران و نخبگان امپراتوری امریکا این گفته جغرافی دان انگلیسی را تکرار می کنند. ژبیگنیو برژینسکی رئیس امنیت ملی کاخ سفید نیز سال ها قبل در دوره ریاست جمهوری جیمی کارتر کتابی در مورد اهمیت حیاتی اوراسیا برای امریکا نوشت و سلطه و هژمونی ایالات متحده امریکا را برای آسیای مرکزی، خاورمیانه، قسمتی از جمهوری های روسیه و اروپای شرقی لازم دانست.
امروز امریکا به دنبال کنترل منابع انرژی استراتژیک و بازارهای اوراسیاست و عملیات نظامی ایالات متحده امریکا از افغانستان، عراق و خلیج فارس گرفته تا جمهوری های آسیای مرکزی و اروپای شرقی، برای اجرای این نقشه است. ولی امریکا به تدریج کنترل اقتصادی و نظامی این منطقه را از دست می دهد، زیرا امریکا با قدرت انسانی و جمعیت کم (در مقابله با چین، هند و بقیه کشورهای این منطقه) توانایی استقرار سرباز و قشون کافی ندارد و به همن دلیل، با اجرای نقشه استراتژیک خود موسوم به دگرگونی نظامی می کوشد کمبود نیروی انسانی و پراکندگی قدرت نظامی خود را با استفاده از تسلیحات کشتار جمعی مانند: بمب های هسته ای تاکتیکی، موشک های منهدم کننده زیرزمینی و ... انجام دهد.
از نظر انرژی و نیاز به سوخت، امپراتوری امریکا برای استفاده از منابع نفت و گاز منطقه اوراسیا بر قوای نظامی خود تکیه می کند؛ ولی همانطور که تجربه های جنگ عراق نشان داده است، برد و باخت جنگ دو چیز بسیار متفاوت است. هزینه های زیاد نظامی و پراکندگی بی حد و اندازه قوای زمینی، دریایی و هوایی امریکا در قاره های مختلف، باعث شده است که بدهی و وام دولتی (یه با عبارت ساده تر ملی) امریکا به بیش از چهار تریلیون دلار برسد که در تاریخ این کشور بی سابقه است.
وزیر انرژی امریکا، اسپنسر ابراهام در اولین کابینه جرج بوش (پسر) در سال 2002م. کمی پس از انفجارهای 11 سپتامبر 2001م. در سخنرانی خطاب به مدیران شرکت های نفت و گاز و انرژی امریکا در انستیتوی پترولیوم امریکا گفت:
«شما و همکاران قبلی شما در بخش نفت و گاز نقش بزرگی را در قرن بیستم- که به قرن امریکا موسوم شده است- ایفا کرده اید»
کودتای 28 مرداد سال 1332ش. در ایران که از سوی امریکا و انگلیس انجام شد، نه تنها خاندان پهلوی را برای مدتی دیگر به قدرت رساند، بلکه بالاتر از همه نفت ایران را بین کنسرسیوم و شرکت های بزرگ دنیا که امریکا سهم بزرگی از آن داشت، تقسیم کرد. جان دی راکفلر سرمایه دار معروف امریکا و صاحب کمپانی بزرگ نفتی استاندارد در سال 1909م. در کتاب خاطرات پراکنده خود چنین یاداوری می کند:
«یکی از بزرگترین یاوران و حمایت کنندگان ما، وزارت خارجه امریکا بوده است. سفیران، وزیران و کنسولگری های ما کوشش کرده اند راه بازارها را در دورترین نقاط برای ما باز کنند»
منبع: مولانا، حمید. امریکا شناسی: فراز و فرود یک امپراتوری. موسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم، 1390، ص 248
(کپی برداری از «اسرافیل» فقط با ذکر منبع مجاز است)
- ۹۷/۰۱/۱۴