غرب شناسی: امریکا شناسی: فراز و فرود قدرتِ امریکا: طمع و مسئله انرژی در امریکا (قسمت چهارم)
غرب شناسی
امریکا شناسی
فراز و فرود قدرتِ امریکا
طمع و مسئله انرژی در امریکا
(قسمت چهارم)
بر اساس نوشته یکی از تاریخ نویسان امریکایی، از سال 1885م. به بعد، کمپانی نفت استاندارد راکفلر در گوشه و کنار دنیا شبکه نمایندگی، عاملان و جاسوسان خود را دائر کرده بود. بیهوده نیست که نخست وزیر اوایل قرن بیستم فرانسه جرج کلمانسو رسما اظهار داشت: «نفت به منزله خون ضروری است» و لرد کورزان سیاستمدار معروف آن زمان بریتانیا اظهار داشت:
«پیروزی های ما همیشه روی نفت و انرزی می چرخد»
سال 1916م. قرار داد معروف ساکس- پیکو برای تقسیم خاورمیانه به ویژه دنیای عرب بین امپراتوری های انگلیس و فرانسه، بیش از هر چیز برای تسلط بر منابع انرژی و استراتژیک خاورمیانه بود. رقابت انگلستان و امریکا برای دسترسی به منابع نفت خاورمیانه از سال 1921م . شروع شده بود؛ به طوری که لرد کورزان همان سال در سخنرانی اظهار داشت: «ما اجازه ورود امریکا را به منابع نفتی بین النهرین نخواهیم داد» ولی امریکا ده سال بعد با امضای قرار داد با خاندان آل سعود، به چاه های نفت آن کشور دسترسی پیدا کرد.
سرانجام طمع جغرافیایی، سیاسی و اقتصادی امریکا در اوایل دهه 1970م. (از زمان ریاست جمهوری ریچارد نیکسون) ایالات متحده را زخمی کرد. شکست نظامی امریکا در ویتنام، رکود اقتصادی و فساد کاخ سفید و شخص رئیس جمهور که به رسوایی واترگیت معروف شد، در نهایت به استعفای ریچار نیکسون منجر گردید. انقلاب اسلامی ایران و تضعیف امپراتوری امریکا در منطقه خلیج فارس نیز به قدری برای امریکا ناگوار بود که رئیس جمهور سال های آخر دهه 1970م. امریکا، جیمی کارتر با معرفی دکترینی، رسما اظهار داشت امریکا برای محافظت از نیازهای نفتی خود در صورت لزوم چاه های نفتی خاورمیانه را اشغال خواهد کرد. کارتر رئیس جمهور وقت امریکا از حزب دموکرات بود.
وقتی که در دو دهه بعد، جمهوری خواهان در دوره رونالد ریگان، جرج بوش پدر و جرج بوش پسر کاخ سفید را دست گرفتند، در حقیقت دکترین کارتر را به نام خود به مرحله عمل گذاشتند. امپراتوری امریکا در سی سال اخیر با شکست در ویتنام، رسوایی واترگیت، انقلاب اسلامی ایران، بن بست و شکست در جنگ عراق و شکست هایی که به تازگی به اسرائیل و متفقین واشنگتن رسیده است، صدمه های بسیار بزرگی را تحمل کرده است.
ائتلاف بخش نفت و انرژی؛ صنایع خودرو، ترابری، نظامی و امنیتی کاخ سفید را در هفت سال گذشته بیش از هر زمان دیگر به حرکت در آورده است. برای مثال جرج بوش پسر، رئیس جمهور و دیک چنی معاون ریاست جمهوری هر دو ، از بخش حوزه های نفت و گاز آمده و حمایت شده اند و رئیس اداری رئیس جمهور در کاخ سفید، آندرو کارد رئیس سابق اتحادیه یا انجمن کارخانه های خودرو سازی امریکاست. بیل ریچاردسون وزیر انرژی امریکا در ریاست جمهوری بیل کلینتون در سال 1999م. اظهار داشت:
«بسیار آشکار است که نفت، سیاست گذاری خارجی امریکا را برای دهه ها تعیین کرده است»
امروزه هژمونی نفت، انرژی و گاز طبیعی یا هر چیز دیگری که برای منافع ملی اهمیت دارد، مستلزم در اختیار داشتن و استفاده از حوزه های نفت و انرژی است و این، گره پیچیده امریکا شده است. طمع و ترس امریکا این است که جریان گردش نفت قطع شود، یا قیمت آن افزایش یابد و یا منابع نفت داخلی امریکا به طور کلی مصرف شود. امنیت انرژی همان چیزی است که قدرت جدید اقتصادی دنیا یعنی چین را نیز نگران کرده است؛ تکیه بر بازارهای دنیا برای فروش کالاها و پایداری اقتصاد، سمت دیگر این وابستگی خارجی و بین المللی را نشان می دهد.
نویسنده: پروفسور حمید مولانا
(کپی برداری از «اسرافیل» فقط با ذکر منبع مجاز است)
- ۹۷/۰۱/۱۶