مدرنیته و نوسازی نظام بردگی
مدرنیته و نوسازی نظام بردگی
شعارها زیبا بود و اعتراض ها به هیئت حاکمه کلیسایی- فئودالی نیز احیانا وارد بود. اعتراض به کلیسا، اعتراض به فئودالیسم، اعتراض به ساختارهای اقتصادی قدیم اروپا، شاید موجه بوده باشد، اما نظام بردگی و نابرابری، هرگز نابود نشد بلکه تجدید و نوسازی و حتی تقویت شد.
سوال این است که آنچه به جای همه شعارهای قدیم، با شعار «برابری، آزادی و پیشرفت» آمد و بنیان های علوم اجتماعی را به شیوه کاملا مادی تعریف کرد و به تدریج رابطه خود را با «دین» و «فلسفه» و «اخلاق» و حتی «عدالت» قطع کرد، چه گفت و سپس چه کرد؟
از جمله در باب حقوق طبیعی و ذاتی بشر، حربه اصلی طبقه جدید اروپایی در پارلمان، شعار حقوق طبیعی بود. این شعار چنانکه گفتیم از تفکر مسیحی کلیسایی و پیش از آن، با همین واسطه از فیلسوفان حقوق مسلمان اخد شده بود زیرا فلاسفه مسلمان بودند که «حقوق ذاتی بشر» را بر اساس بشر شناسی توحیدی، تئوریزه و برای آن، استدلال و برهان صورت بندی کردند. چه زمانی؟ هزار سال پیش، قرن ها قبل از آنکه این مفاهیم برای اروپا حتی ترجمه شود.
این شعار که «حقوق طبیعی، حقی است که انسان به صرف انسان بودن، از بدو تولد با خود دارد»، گزاره ای بسیار مهم و بلکه بنیاد علم سیاست و زیر ساختِ اصلی حقوق بشر است، اما این گزاره، جز در ذیل تفکر توحیدی، قابل دفاع نیست و در تفسیر توحیدی، این حق را نه تنها کسی یا حکومتی نمی تواند از انسان سلب کند، بلکه خود او نیز نمی تواند به دیگری واگذار و یا از آن، صرف نظر کند. انسان ها دارای حقی در ذات خود می باشند که قابل سلب نیست، حتی به دست خود ایشان.
سرباز عقل: علوم اجتماعی و رودربایستی با عقلانیت: حسن رحیم پور ازغدی // مدرنیته و نوسازی نظام بردگی