بشر، مستقل از «حق خدا»، حقی ندارد
تعریف حق چیست؟ حق، عبارت از امتیاز یا نصیب باالقوه ای است که برای شخصی در نظر می گیرند و بر اساس آن، به او اجازه و اختیار برای ایجاد چیزی داده می شود یا آثار عمل خاصی از او برطرف می شود، در برابر چیزی مسئول یا آزاد، قرار داده می شود، یا اولویتی برای کسی نسبت به دیگران در مورد چیزی داده می شود.
در واقع بر اساس اعتبار «حق» به این معنا، برای دیگران، تکلیفی ایجاد می کند که به موجب آن، این اولویت امتیاز، باید محترم باشد. به این معناست که می گویند «حق»، منشأ «تکلیف» است.
طبیعی بودن «حقوق» نیز به این معناست که غیر قابل سلب و جعل است و غیر قابل سلب یا جعل بودنِ «حقوق سیاسی» و «حقوق بشر» را نمی توان بدون ارتباط دادن آن با «حق حاکمیتِ» خداوند تعریف کرد.
به لحاظ فلسفی نمی توان از هیچ نوع «حق حاکمیت بشر»، مستقل از «حاکمیت خداوند»، سخن گفت.
حقوق ذاتی، فطری و طبیعی برای بشر را مستقل از تفسیر توحیدی از انسان و جهان نمی توان اثبات کرد. قداست «حقوق بشر» را بدون نگاه دینی و الاهی به «حقوق» نمی توان اثبات کرد. اما وقتی علوم اجتماعی و همه علوم انسانی، سکولاریزه شد، دیگر حقوق بشر، حق سیاسی و هیچ یک از حقوق بشر، مقدس نخواهند بود.
در تفکر توحیدی و دینی است که «حقوق سیاسی بشر» هم قداست می یابد، زیرا متفرّع بر حق الله است و «الله»، منشأ همه قداست هاست.
اما سجاد (ع) حق الناس را شاخه ای روئیده بر ساقه «حق الله» می خوانند و براستی که جز با ربط دادن «حقوق بشر» به «حق الله»، نمی توان حقوق بشر را تئوریزه کرد.
سنگ بنای کج در علوم انسانی غرب یا غرب زده، «تعریف سکولار» از انسان و جهان و رویکرد صرفا مادی به معرفت (تجربه و علم و فلسفه)، قداست زدایی و سکولاریزه کردن «حقوق» و «اخلاق» و «فرد و جامعه» و «حق تکلیف» و حتی «معنویت» است.
حال آنکه تنها در سایه «خداوند» است که «انسان» موضوعیت و اصالت و قداست می یابد و تنها در ذیل حق و تکلیف الهی است که حقوق بشر، ارزش های اخلاقی و آرامش معنوی، مفاهیمی به راستی «فهمیدنی» و معقولاتی به راستی عقلانی خواهند شد.
علوم اجتماعی و رودربایستی با عقلانیت
حق همان است که مرز بین بد و خوب ، زشت و زیبا ، سیاه و سفید و... را روشن میسازد و...
موفق باشید
الّلهمّ عجّل لولیک الفرج...