غرب شناسی
مسیحیت در خدمت سیاست غرب
به نظر میرسد که در عالم اسلام و خاصّه در نزد ایرانیان تا دورهی معاصر و حتی صرفاً تا سدهی اخیر، هیچگاه تفکر غربیان مستقل و جدا از اعتقاد دینی آنها، یعنی مسیحیّت مطرح نشده باشد. از لحاظ تاریخی چنین مینماید که فرد غربی از نظرگاه مسلمانان ایرانی الزاماً مسیحی است و فرقی نمیکند که او کاتولیک یا اورتدکس و یا پروتستان باشد، یا از کشوری معین و با قصد و غرض خاصّی به ایران آمده باشد. به هر صورت مشخصهی غربیان، در درجهی اول، مسیحی بودن آنها دانسته شده است و به نحو عام «خاجپرست»، «چلیپاپرست»، نصارا و ترسا نامیده شدهاند، بدون اینکه الزاماً فِرَق و مذاهبِ مختلف آنها در نظر گرفته شوند، البته بجز ارامنه و نسطوریها که به سبب شناخت درونمرزی و بومی، بیآنکه از لحاظ اعتقادی متفاوت از آنها دانسته شوند، آشناتر و شناختهتر تلقی شدهاند و به مانند کلیمیان در اذهان ایرانیان سابقهی تاریخی طولانیتری را تداعی میکنند تا گروهی از عصر مغول به بعد گاهی «فرنگان» و بعد فرنگیان نامیده شدهاند.
ایرانیان مثل تمام مسلمانان دیگر، اطلاعات بنیادی خود را در مورد این امم، از کتاب آسمانی خود میگیرند و در قرآن مجید، اشارههای زیادی در مورد انبیا مییابند و افزون بر سورهی مریم، در جای جایِ کتاب مقدس خود، نام مسیح و شمهای از سیره او را میخوانند. از بدو پیدایی ادبیات فارسی، اعم از منثور یا منظوم، به صور مختلف نیز اشارات فراوانی به عیسی و مریم شده است و خاصّه در اشعار، کنایات و ترکیبات زیادی، همچون «عیسی دم» «روانبخش عیسی»، «مسیح نفس»، «مسیحای مجرد»، «روی پاک و مجرد چو مسیحا» و غیره ... دیده میشود. حتی گاهی بدون اینکه بخواهیم از مسیحیزادههایی همچون خاقانی صحبت کنیم، از لحاظ عرفانی در این زمینه- چه در ایران و چه خارج از ایران- گاهی کار به افراطگویی کشیده و فیالمثل حلاج نسخهی اسلامی و عرفانی مصیبت مسیح قلمداد گردیده است.
بقیه متن در «ادامه مطلب»
(کپی برداری از «اسرافیل» فقط با ذکر منبع و لینک مستقیم مجاز است)