سرباز عقل

مطالبی درباره فلسفه و جامعه شناسی | غرب شناسی | شرق شناسی | اسلام و ایران | رسانه و تکنولوژی | سیر مطالعاتی

سرباز عقل

مطالبی درباره فلسفه و جامعه شناسی | غرب شناسی | شرق شناسی | اسلام و ایران | رسانه و تکنولوژی | سیر مطالعاتی

مشخصات بلاگ
سرباز عقل

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»
«إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم»
خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند. (قرآن کریم. سوره مبارکه رعد آیه 11)

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نقد مسیحیت» ثبت شده است

 

طبیعت در باب آنها اهمال کرده و از یاد برده است که از آن هدیه ی نیک غریزه های پسندیده، درست و پاک به آنان ذره ای را اعطا کند...

بین خودمان بماند، اینان حتی مرد هم نیستند... اگر اسلام مسیحیت را تحقیر می کند، هزاران بار حق دارد، زیرا شرط تحقق دین اسلام وجود مردان است.

  • سرباز عقل

 نیچه و نقد دین مسیحیت

 

نقد نیچه به دین مسیحیت و دین بودایی: مفهوم خدا در مسیحیت، یعنی همان خدای بیماران، خدای تارتننده، خدای شبح گونه، از فاسدترین مفاهیم خداست که در زمین به آن رسیده اند. شاید این خدا شاخصی برای نمایش پایین ترین حالت در سیر نزولی گونه ی خدایی باشد. خدا بدل به مفهوم متضاد با زندگی شده است، به جای آنکه توجیهی و تاییدی بر آن باشد! با این خدا به زندگی، طبیعت و خواست زندگی خصومت ورزیده اند! خدا راهی برای نفی «عالم وجود» و نیرنگی برای «عالم آخرت» شده است.! با این خدا، نیستی، جنبه ای خدایی یافته است و خواستِ نیستی، تقدس!...

 

مطالب مرتبط:

نقد دین مسیحیت و کلیسا در نظر نیچه

سیر مطالعاتی غرب شناسی

دین بودایی و نقد نیچه به دین مسیحیت

  • سرباز عقل

نیچه و نقد مسیحیت

 

دجال| نقد مسیحیت و یهودیت در اندیشه های نیچه: مفهوم خدا را تحریف کردند و با این کار مفهوم اخلاق نیز تحریف شد، با این حال روحانیون یهودی این کار را کافی ندانستند. کل تاریخ اسرائیل به هیچ دردی نمی خورد و باید آن را دور ریخت. همین روحانیان، آن تحریف شگفت انگیز را انجام دادند و سند آن بخش هایی وسیع از کتاب عهدین است، یعنی پیشینه قوم خود را با تمسخری بی همانند خلاف همه روایت ها و واقعیت های تاریخی، به قالب دینی درآوردند.

 

مطالب مرتبط:

دین بودایی و نقد نیچه به دین مسیحیت

نقد یهودیت و مسیحیت در اندیشه های نیچه1

بودیسم، هندوئیسم، یهودیت و مسیحیت

نقد مسیحیت در اندیشه های نیچه 4

دجال: نقد مسیحیت در اندیشه های نیچه

 

  • سرباز عقل

نیچه و نقد مسیحیت

 

دین بودایی و نقد نیچه به دین مسیحیت: با محکوم ساختن دین مسیحیت نمی خواهم ظلمی به دین خویشاوند آن، یعنی دین بودایی روا دارم که حتی از دیدگاه پیروان پرشمارتر است. هر دوی این ادیان پوچ انگارانه به هم تعلق دارند و ادیان تباهی اند و هر دو به شیوه ای جالب توجه با هم تفاوت دارند. منتقدان مسیحیت حال می توانند این دو دین را با هم مقایسه کنند و این مهم مرهون زحمت عالمان هندی است. دین بودایی صدها برابر واقع گرایانه تر از دین مسیحیت است و در آن میراث طرح عینی و بی طرفانه ی مسایل جسم را می توان دید که حاصل صدها سال جنبش پایدار فلسفی است. مفهوم «خدا» را، اگر هم مطرح شود، نادیده می انگارند.

 

مطالب مرتبط:

بودیسم، هندوئیسم، یهودیت و مسیحیت

دجال: نیچه و نقد مسیحیت

 فرقه های مسیحیت در امریکا

حضرت عیسی (ع) و مسیحیت نیهیلیست غرب

دجال و نقد مسیحیت در اندیشه های نیچه

پیدایش دین مسیحیت، حضرت عیسی (ع) و انجیل

نیچه در مقام تفکر مابعدالطبیه| فلسفه نیچه و مسیحیت 

 نقد یهودیت و مسیحیت در اندیشه های نیچه

دجال| نقد مسیحیت از دیدگاه نیچه

تاریخ شکل گیری مسیحیت و تحریف آن

 

  • سرباز عقل

نقد مسیحیت

نیچه

دجّال: نقد مسیحیت در اندیشه های نیچه 5

 

به گذشته باز می گردم و داستان حقیقی مسیحیت را باز می گویم. خودِ واژه مسیحیت حاصل سوء تفاهم است، در اصل تنها یک مسیحی وجود داشت و آن یکی هم بر صلیب مُرد. «انجیل» بر صلیب مُرد. آنچه را که از آن زمان «انجیل» یا همان «بشارت» می نامند، خلاف زندگی آن مصلوب و تنها پیامی ناگوار و خبری فلاکت بار است.

مسیحی بودن، مسیحیت را حقیقت پنداشتن و به جنبه های پدیداریِ آگاهانه تقلیل دادن یعنی همان نفی مسیحیت. در واقع اصلا هرگز مسیحیانی وجود نداشته اند. مسیح و هرآنچه از دو هزار سال پیش تاکنون مسیحی نامیده می شود، تنها سوء تفاهمی روان شناختی در باب خویشتن است. اگر دقیق بنگریم، بر وجود او به رغم ایمان صرفا غرایز حاکم بوده است، و آن هم عجب غرایزی!

  • سرباز عقل

نیچه

دجّال: نقد مسیحیت در اندیشه های نیچه 4

 

اگر دقیق بنگریم، چاره ی دیگری ندارد. اگر بخواهد خود «خدای برگزیده» یا «معبد خدا» یا «داور فرشتگان» باشد، در اساس انتخاب دیگر او، برای مثال صداقت عقل، مردانگی، غرور، زیبایی و آزادی دل و به سادگی همه ی «عالم» خواهد بود.- بدی فی نفسه... اخلاق یا به عبارت دیگر هر واژه ای در دهان «نخستین مسیحی» دروغ است و هر رفتاری که می کند، تحریف غریزه است- همه ارزش های او، همه هدف هایش زیان آور است، اما به هر کس و هر امری که نفرت ورزد، آن امر ارزشمند می شود... مسیحی، مسیحی روحانی با آن ویژگی خاص خود، معیاری برای ارزش هاست...

  • سرباز عقل

نیچه

دجّال: نقد مسیحیت در اندیشه های نیچه 3

 

خوب است هر بار که عهد جدید (انجیل) را می خوانیم، دستکشی بر دست کنیم. آخر نزدیکی با این همه ناپاکی ما را به چنین کاری وا می دارد. ما «نخستین مسیحیان» دیگر با کسانی چون یهودیان لهستانی آمد و شد نخواهیم کرد، البته نه به این دلیل که تنها برای مقابله با آنان به ایرادی نیاز است... و هر دو بوی خوشی نمی دهند.

 

بیهوده در عهد جدید (انجیل) به جستجوی حتی یک مورد جالب توجه گشته ام، زیرا هیچ امری در آن آزادانه، مهربانانه، با گشاده رویی و صادقانه نیست. بشریت در اینجا حتی نخستین گام را برنداشته است و از غرایز پاک هم نشانی نیست... تنها می توان غرایزی بد را در عهد جدید (انجیل) یافت و حتی جسارت کافی برای دستیابی به این غرایز بد نیز وجود ندارد.

  • سرباز عقل

نیچه

دجّال: نقد مسیحیت در اندیشه های نیچه 2

 

تاریخ مسیحیت (و در واقع از همان زمان مرگ بر صلیب) تاریخ سوءتفاهمی گام به گام خشن تر شده در باب نمادگرایی آغازین است. با هر بار گسترش مسیحیت در میان توده های پرشمارتر و ناپخته تر که پیوسته فاقد شرایط درک آن بوده اند، لزوم تبدیل مسیحیت به امری مبتذل تر و وحشیانه تر فزونی یافت و این چنین مسیحیت همه ی آموزه ها، رسوم و آیین های زیرزمینی امپراتوری روم و یاوه سرایی های خردهای بیمار را فرو بلعید.

  • سرباز عقل

نیچه

دجّال: نقد مسیحیت در اندیشه های نیچه 1

 

مسیحیت ثمره فرهنگ باستان را از ما ستاند و بعدها نیز بار دیگر با ثمره فرهنگ اسلامی چنین کرد. آن عالم فرهنگ شگفت انگیزتر اعراب اسپانیا را که با ما در اصل خویشاوند بود و حتی از روم و یونان باستان نیز مفهوم و سلیقه ای برتر داشت، لگدمال کردند (نمی خواهم بگویم که با چه پاهایی)، چرا؟

 

چون این فرهنگ ناب بود، چون پیدایش آنان مرهون غریزه های مردانه بود، چون زندگی را با همان ارزشمندی های نادر و بس پخته زندگی اعراب اسپانیا تایید می کرد!... جنگجویان صلیبی بعدها به ستیز با امری پرداختند که بهتر بود به پایش روی در خاک می کشیدند، یعنی همان فرهنگی که در برابر آن ، فرهنگ قرن نوزدهم ما بس فقیرانه و بس «عقب مانده» بود.

  • سرباز عقل