سرباز عقل

مطالبی درباره فلسفه و جامعه شناسی | غرب شناسی | شرق شناسی | اسلام و ایران | رسانه و تکنولوژی | سیر مطالعاتی

سرباز عقل

مطالبی درباره فلسفه و جامعه شناسی | غرب شناسی | شرق شناسی | اسلام و ایران | رسانه و تکنولوژی | سیر مطالعاتی

مشخصات بلاگ
سرباز عقل

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»
«إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم»
خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند. (قرآن کریم. سوره مبارکه رعد آیه 11)

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جنگ سرد» ثبت شده است

غرب شناسی

اسرائیل شناسی

رژیم صهیونیستی در بشقاب غذا

 

بعد از جنگ جهانی دوم و بلوک بندی شرق و غرب، میدان جنگ و نبرد کشورها با یکدیگر از عرصه نظامی به سایر عرصه ها کشیده شد. جنگ سرد، جنگ نرم، جنگ مجازی و رایانه ای و جنگ فرهنگی مدل های مختلفی از جنگ هستند که در فضایی غیر از میدان نظامی گری بین کشورهای رخ می دهند و امروز نوعی دیگر از جنگ با عنوان «جنگ بیولوژیک» یا «جنگ بیوتروریستی» تعریف شده که هدف آن از بین بردن نسل یک کشور است.

 

در جنگ بیوتکنولوژیک از سلاحی استفاده می شود که بافت پزشکی و سلامت یک جامعه را نشانه می رود. هدف از ساخت بیوسلاح قومی (سلاح بیولوژیک)، اعضای اصلی یک قوم یا نوع ژنی خاص است.

 

بقیه متن در «ادامه مطلب»

(کپی برداری از «اسرافیل» فقط با ذکر منبع مجاز است)

  • سرباز عقل

غرب شناسی

امریکا شناسی

فراز و فرود قدرت امریکا

جهالت در ایالات متحده امریکا

(قسمت ششم)

 

از سه عامل بحران افول امپراتوری امریکا یعنی جهالت، طمع و ترس در سال های اخیر عامل جهالت، عمق و بعد جدیدتری پیدا کرده است. جهل در اینجا به عنوان فقدان و کمبود اطلاعات و دانش در امریکا نیست، بلکه کوتاهی در استفاده مفید اطلاعات و دانش است و ما آن را فقدان فضیلت و حکمت در سیستم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی می خوانیم. مدیریت و دوام یک امپراتوری، همیشه با استفاده مفید از اطلاعات و دانش رابطه مستقیم دارد؛ ولی طمع، تکبر، خودخواهی و تعصب بیش از حد، چشم امپراتوری ها را کور می کند و بدین ترتیب فضیلت و حکمت نیز نایاب می شود. این یکی از مشکلات بزرگ امروز امریکاست.

 

بقیه متن در «ادامه مطلب»

(کپی برداری از «اسرافیل» فقط با ذکر منبع مجاز است)

  • سرباز عقل

غرب شناسی

امریکا شناسی

فراز و فرود قدرت امریکا

طمع و مسئله انرژی در امریکا

(قسمت دوم)

 

سال 1929م. دقیقا چند سال قبل از بحران بزرگ اقتصادی امریکا که مردم این کشور را به بیکاری و گرسنگی کشاند، ایالات متده امریکا دو سوم تمام خودروهای دنیا را در دست داشت. سال 1950م. چند سال پس از پایان جنگ جهانی دوم، امریکایی ها در مجموع بیش از یک سوم تولیدات و مصرف نفت دنیا را به خود اختصاص داده بودند و مواد نفتی، بزرگترین رقم بازرگانی در اقتصاد امریکا به شمار می رفت.

 

امروز امریکا یک چهارم یا 25 درصد انرژی کل دنیا را مصرف می کند، در حالی که فقط مالک 5 درصد منابع انرژی جهان است. امریکایی ها به طور متوسط دو برابر اروپا و ژاپن انرژی مصرف می کنند و استفاده یک فرد امریکایی از انرژی و محصول نفت ده برابر افراد دیگر در دنیاست.

 

جامعه امریکا در حقیقت یک جامعه ماشینی است و تعجب اینجاست که این روش با تبلیغات بازاریابی، مصرف گرایی و جهالت مصرف کنندگان در بسیاری موارد، از سوی دیگران تقلید می شود. بیهوده نیست که هنری کیسینجر وزیر اسبق خارجه امریکا و یکی از بازیگران جنگ سرد، رسما اعلام کرد:

 

«هر کس که کنترل انرژی را در دست دارد کنترل ملت ها را در دست دارد»

 

هر اندازه وابستگی امریکایی ها به منابع انرژی و نفت افزایش می یابد، ترس و وحشت آنها به ادامه یک زندگی معمولی در آینده زیاد می شود.

 

بقیه متن در «ادامه مطلب»

(کپی برداری از «اسرافیل» فقط با ذکر منبع مجاز است)

  • سرباز عقل

غرب شناسی

چرا سرمایه‌داران ممکن است دیگر پاداش سرمایه‌داری را نیابند ؟

 

جامعه‌شناس برجسته آمریکایی و منتقد نظام سرمایه‌داری، در آخرین پژوهش خود که حاصل عمر او به شمار می‌رود و برای نخستین بار توسط «عصر اندیشه» به فارسی ترجمه شده است. فروپاشی نظام سرمایه‌داری را تئوریزه و بدیل‌های آتی آن را معرفی می‌کند. به باور والرشتاین، نظام سرمایه‌داری طی 500 سال حضورش، برای تحقق بخشیدن به ویژگی ذاتی‌اش یعنی انباشت مداوم و بی‌پایان سرمایه، ناگزیر از دست زدن به اعمالی بوده که بحران ساختاری آن را رقم زده است، بحرانی که عاقبت‌الامر به سقوط این نظام حداکثر تا سال 2050 می‌انجامد و لاجرم پایان هژمونی آمریکا را سبب خواهد شد. با استدلال‌های والرشتاین چنین می‌نماید که مرگ سرمایه‌داری حتمی است و برای حفظ این نظام دیگر کار از کار گذشته است. با این وصف، آینده‌ای با نظامی جدید در راه است و بی‌شک از آن کسانی خواهد بود که از هم اکنون در تدارک آنند.

 

به طور خلاصه، نظام نوین جهانی که در آن زندگی می‌کنیم قابل تداوم نیست، زیرا از تعادل بسیار دور شده است و دیگر به سرمایه‌داران اجازه نمی‌دهد به انباشت بی‌پایان سرمایه بپردازند. طبقات محروم، دیگر اعتقاد ندارند که تاریخ با آنهاست یا نوادگان‌شان لزوماً جهان را به میراث خواهند برد. در نتیجه، ما در حال زندگی در بحرانی ساختاری هستیم که در آن مبارزه‌ای بر سر نظام بعدی در میان است. اگر چه پیامد، غیرقابل پیش‌بینی است، اما می‌توانیم مطمئن باشیم که یکی از طرف‌‌ها در دهه‌های آتی پیروز خواهد شد و نظام جهانیِ (یا مجموعه نظام‌های جهانیِ) نسبتاً با ثبات جدیدی، استقرار می‌یابد. تمام کاری که از ما ساخته است تلاش برای تجزیه و تحلیلِ انتخاب‌های تاریخی، دست زدن به انتخاب اخلاقی درباره پیامد مرجح و ارزیابی تاکتیک‌های سیاسی بهینه برای رسیدن به هدف است. تاریخ، بی‌طرف است. همه ممکن است در باره اینکه چگونه باید عمل کنیم به اشتباه داوری کنیم. از آنجا که پیامد، ذاتاً و نه به طور عارضی، غیرقابل پیش‌بینی است، در بهترین حالت شانس 50-50 برای رسیدن به آن نوع از نظام جهانی که ترجیح می‌دهیم داریم، اما همین 50-50 هم شانس زیادی است.

 

بقیه متن در «ادامه مطلب»

(کپی برداری از «اسرافیل» فقط با ذکر منبع و لینک مستقیم مجاز است)

  • سرباز عقل